کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پر کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← باردار کردن
-
واژههای مشابه
-
ice feathers, frost feathers
یخپَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی بَشم که بر روی بادخور اجسام زمینی یا بر روی هواپیمای درحالگذر از لایۀ هوای سرد به لایۀ هوای گرم تشکیل میشود
-
strudel
میانپُر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی خوراکی که از چند ورقۀ نازک خمیر تهیه میشود و معمولاً درون آن را با میوه و گاه با گوشت یا سبزیجات پر میکنند
-
hang glider, kite
سبکپَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وسیلۀ هوایی بسیار سبک با بالهایی شبیه به بال پرندگان که قادر به سریدن در هواست؛ این وسیله ممکن است مجهز به موتور کمکی باشد
-
پایینپَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← گزینگان پایینپَر
-
flame-out
شعلهپَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] توقف احتراق در موتور توربینگازی به دلیلی غیر از قطع سوخت
-
closed shell
پوستۀ پُر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پوستۀ هر اتم یا هستهای که دارای بیشترین الکترون یا نوکلئون مجاز است
-
pop-down menu, pull-down menu
گزینگان پایینپَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] گزینگانی که با انتخاب یک گزینۀ مورد نظر در نوار گزینه، رو به پایین باز میشود متـ . پایینپَر
-
powered hang glider
سبکپَر موتوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] سبکپَری که با قدرت موتور پرواز کند
-
Diomedea irrorata
مرغ توفان دیومِدی خیسپر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از دیومِدیان و راستۀ کبوتردریاییسانان با پرهای صاف و تیره که درخشش خاصی دارند و گویی خیساند
-
جستوجو در متن
-
charge 2
باردار کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عملی که موجب ظهور بار الکتریکی شود متـ . باردار شدن، پر کردن، پر شدن * پر کردن در مورد باتری و خازن به کار میرود و باردار کردن در مورد اجسامی که مثلاً به روش مالش باردار میشوند. در زبان فارسی شارژ گاهی به معنای باردار شدن به کار میرود.
-
refuel
سوختگیری کردن 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فرایند پر کردن باک هواپیما در آسمان یا زمین یا دریا
-
ballast pump
تلمبۀ ترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تلمبهای برای پر و خالی کردن ترازۀ مایع از مخازن شناور