کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
dusting 2
گَردزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار-لاستیک] پاشیدن گَرد بر سطح کائوچو
-
histolysis
بافتکافت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] از هم پاشیدن بافت براثر خرد شدن
-
duster
گَردپاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی برای پاشیدن مواد شیمیایی بهصورت گَرد
-
stromatolysis
زیداربست کافت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] از هم پاشیدن بافت زمینهای یاخته یا بافت
-
extensibility
کششپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] قابلیت مادۀ غذایی، بهویژه خمیر، در کشیده شدن بدون از هم پاشیدن
-
sand spreader, spreader 1
خاکپاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] دستگاهی برای پاشیدن خاک سنگ بر روی آسفالت تازه برای جلوگیری از چسبندگی
-
hydro seeding, hydraulic seeding
آببذرافشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کشت بذر ازطریق مخلوط کردن آن با آب و پاشیدن آن بر روی خاک
-
water blasting
آبزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] پاشیدن آب با فشار زیاد برای تمیز کردن و زدودن پوسته و زواید
-
sprayer
محلولپاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ابزاری برای پاشیدن سمّ مایع یا مایعات دیگر به شکل قطرات ریز
-
knapsack sprayer
محلولپاش پشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی مجهز به مخزن حاوی مایع که بر پشت کاروَر حمل میشود و از آن برای پاشیدن مایعات استفاده میکنند
-
rot
پوسیدگی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- زراعت و اصلاح نباتات، مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] از هم پاشیدن بافت گیاه در نتیجۀ فعالیت ریزاندامگانها بهویژه قارچها و باکتریها
-
sanding 2
ماسهپاشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] پاشیدن ماسه ازطریق فشار هوا در حین حرکت که روشی است برای افزایش چسبندگی بین چرخ درحالحرکت و ریل
-
antispattering agent
مادۀ ضدپاشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی افزودنی غذایی که بهعنوان نامیزهساز (emulsifer) عمل میکند و از پاشیدن روغن در هنگام سرخ کردن جلوگیری میکند متـ . ضدپاشش
-
crude oil washing
نفتشویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تمیز کردن دیوارههای مخازن کشتیهای نفت خامبَر با گرم کردن نفت خام و پاشیدن آن به دیوارههای مخازن
-
hydrogen disintegration
فروپاشی هیدروژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ایجاد ترکهای عمیق داخلی در فلز براثر نفوذ هیدروژن که موجب از هم پاشیدن فلز میشود