کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسط روز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
میانی وسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← بازیکن میانی وسط
-
B-pillar, centre pillar, B-post
ستون وسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ستونی که در وسط خودرو بین دو در قرار دارد و سقف را بر روی رکاب نگه میدارد
-
runway centreline lights
چراغهای وسط باند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] چراغهایی که بر روی محور مرکزی باند پرواز نصب شدهاند
-
centre half
بازیکن میانی وسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکن میانیای که در مرکز زمین بازی میکند متـ . میانی وسط
-
جستوجو در متن
-
lunar day
روز قمری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک، مهندسی نقشهبرداری] ← روز کِشَندی
-
three-day event, eventing
سوارکاری سهروزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مسابقۀ سوارکاری در سه روز پیاپی که هر روز آن به یک رشته اختصاص دارد متـ . سهروزه
-
birthday attack
حملۀ روز تولد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] حملهای مبتنی بر ناسازنمای روز تولد که به یافتن برخورد برای توابع چکیدهساز منجر میشود
-
day vision, photopic vision
دید روز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تشخیص تصاویر و اشیا در نور روز یا روشنایی بسیار
-
up to date
روزآمد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی آنچه با میزان اطلاعات موجود روز یا ویژگیهای روز مطابقت داشته باشد
-
mean solar day
روز خورشیدی متوسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مدتزمان دو گذر متوالی خورشید متوسط از نصفالنهار ناظر که برابر با مدت میانگین روز خورشیدی ظاهری است
-
average day
روز عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] روز غیرتعطیل هفته که بیانگر حجم تردد معمول در آن مکان باشد
-
tidal day
روز کِشَندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک، مهندسی نقشهبرداری] فاصلۀ زمانی میان دو عبور متوالی ماه از یک نصفالنهار متـ . روز قمری lunar day
-
menu of the day
صورتغذای روز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] صورت غذایی که در آن برای هر روز هفته غذای مشخصی در نظر گرفته میشود
-
cyclic feeding
غذادهی دورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] یکی از روشهای غذادهی که در آن کل غذای یک روز فرد بهطور پیوسته در مدتزمانی معین از روز به وی داده میشود