کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
head-on collision
برخورد شاخبهشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] برخورد دو جسم وقتی که در امتداد خط واصلِ مرکزهایشان به یکدیگر نزدیک شوند
-
isobront, homobront
خط همتندر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. خط واصل نقاط جغرافیایی که بیانگر توفان تندری یکسانی هستند 2. در اقلیمشناسی، خط واصل نقاط جغرافیایی که در دورهای معین تعداد متوسط روزهای تندری در آن نقاط یکسان است متـ . همتندر
-
convex set
مجموعۀ کوژ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] هر مجموعهای با این ویژگی که پارهخط واصل بین هر دو نقطهاش در آن مجموعه قرار گیرد متـ . مجموعۀ محدب
-
concave function
تابع کاو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک بازه، تابعی که خط واصل بین هر دو نقطۀ واقع بر نمودار آن در زیر نمودار تابع قرار گیرد متـ . تابع مقعر
-
convex function
تابع کوژ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک بازه، تابعی که خط واصل بین هر دو نقطۀ واقع بر نمودار آن در بالای نمودار تابع قرار گیرد متـ . تابع محدب
-
air base
خط مبنای هوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] خط واصل دو موقعیت مرکز عدسی دوربین یا فاصلۀ بین مراکز عدسی یک جفت دوربین در لحظۀ عکسبرداری