کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واحد حرکتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
zero discharge plant
واحد صفرتخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] واحد یا تأسیساتی که هیچ مایع خروجی به محیطزیست وارد نمیکند
-
excavation unit
واحد کاوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نقطهای که برای اولینبار غالباً بهصورت تاشه یا یک مربع یا شبکه با اندازۀ استاندارد یا شاخصهای مثل یک کف اتاق کاوش میشود
-
astronomical unit
واحد نجومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] یکی از واحدهای اندازهگیری فواصل نجومی و برابر فاصلۀ متوسط زمین از خورشید، برابر با 149/597/870 کیلومتر
-
sample unit
واحد نمونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] واحد پایه در پژوهشهای باستانشناختی که زیرمجموعۀ قلمرو دادههاست
-
recovery unit
واحد وایابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پهنهای مشخص که از آن مواد باستانشناختی وایابی میشود
-
partition of unity
اِفراز واحد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
unit substation
پست واحد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برق مبدل ولتاژی که بهصورت مکانیکی یا الکتریکی به تجهیزات کلیدزنی (switchgear) یا تجهیزاتی که با موتور واپایش میشوند متصل است
-
unit cell
خانک واحد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کوچکترین واحد شبکۀ بلور که از تقارن کامل برخوردار است متـ . خانک ساختاری structure cell
-
side rod
مسئول واحد بینهبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فردی که مسئولیت اداره واحد بینهبری را بر عهده دارد
-
air staging unit
واحد آمادهسازی پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] یگانی که در فرودگاه صحرایی مستقر میشود و کلیۀ امور پذیرش و نگهداری و تعمیر و آمادهسازی پرواز هواگَردها و واپایش نفرات و بار را بر عهده دارد اختـ . واپر
-
configurational base unit
واحد اصلی پیکربندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نوعی پار (mer) یا واحد تکرارشونده که پیکربندی آن دستکم در یک جایگاه فضاهمپاری در مازۀ زنجیره (backbone) تعریف شده است
-
archaeological unit
واحد باستانشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر واحد طبقهبندی که باستانشناس برای تفکیک یک مجموعهآثار از دیگر آثار باتوجهبه زمان و مکان برمیگزیند
-
grass root plant
واحد بُنساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] واحدی کامل در صنایع شیمیایی شامل واحدهای اصلی فرایندی و واحدهای جانبی و پشتیبانی در یک مکان بکر
-
asymmetric unit
واحد بیتقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کوچکترین بخش ساختار بلور که با استفاده از آن گروه فضایی ساختار کل بلور به دست میآید
-
twenty-foot equivalent unit
واحد بیستپایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] واحد اندازهگیری معادل یک بارگُنج بیستپایی که از آن برای شمارش بارگُنجها بر روی کشتی یا پایانههای بارگُنج استفاده میشود اختـ . واب TEU