کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هموگلوبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
hemoglobinometer
هموگلوبینسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ابزاری برای اندازهگیری هموگلوبین متـ . هماتینسنج hematinometer
-
جستوجو در متن
-
hematinometer
هماتینسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← هموگلوبینسنج
-
heme iron
خونآهن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] آهنی که از هموگلوبین و میوگلوبین موجود در گوشت به دست میآید
-
hypochromic anemia, Faber's syndrome
کمخونی کمرنگگویچهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] کمخونی همراه با کاهش نامتناسب میزان هموگلوبین یاختههای قرمز خون
-
cyanosis
کبودک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] رنگباختگی آبیفام پوست براثر تراکم هموگلوبین احیاشده در خون
-
hematinic
خونساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دارویی که تعداد گویچههای سرخ خون و مقدار هموگلوبین را افزایش میدهد
-
chocolate agar
آگار شکلاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] محیط کشت حاوی پپتون و هموگلوبین و ویتامینها که واسرشتگی (denaturation) هموگلوبینی موجود در آن سبب رنگ قهوهای شکلاتی آن میشود
-
hemolysis
خونکافت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تجزیه یا انهدام گویچههای سرخ بهنحویکه هموگلوبین در محیطی که یاختهها در آن غوطهورند آزاد شود