کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هماهنگ جهانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
harmonic oscillator
نوسانگر هماهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر سامانۀ فیزیکی که حرکت هماهنگ ساده داشته باشد
-
harmonic fold
چین هماهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] چینی که شکل آن در سراسر لایههای تشکیلدهنده ثابت است
-
pulse headway
سرفاصلۀ هماهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سرفاصله برای تمامی یا غالب خطوط در یک سامانۀ زمانبندیشدۀ انتقال مسافر
-
deliberate attack, coordinated attack
تکِ هماهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی عمل آفندیِ ازپیشطرحریزیشده که برای نزدیک شدن به دشمن یا انهدام و تصرف مواضع او انجام میشود
-
synchronized diving
شیرجۀ هماهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] یکی از مواد شیرجه که در آن دو شیرجهرو همزمان شیرجه میروند
-
uniform crime reports
نظام هماهنگ گزارش جُرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] سامانۀ گزارش کشوری پلیس در جایگاه ضابط قضایی که در آن جزئیات آماری براساس اطلاعات مربوط به جرایم تهیه میشود
-
access coordination
هماهنگسازی دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فرایند ساماندهی و برقرارسازی و نگهداری مسیر دسترسی محلی برای مشتریان مخابرات
-
post-production coordinator
هماهنگکنندۀ پستولید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] دستیار تهیۀ فیلم که زیر نظر ناظر پستولید کار میکند
-
production coordinator
هماهنگکنندۀ تولید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] یکی از اعضای گروه تولید که مسئول ارتباط با محیط بیرون و تهیۀ مواد اولیه و تجهیزات مورد نیاز گروه فیلمبرداری است
-
tactical air coordinator
هماهنگکنندۀ هوایی راهکنشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افسری که از درون یک هواگَرد مسئولیت هماهنگی هواگَردها را در عملیات پشتیبانی هوایی از نیروهای مستقر در زمین یا دریا برعهده دارد اختـ . هَماراه TAC
-
optical harmonic generation
تولید هماهنگ اپتیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ایجاد هماهنگهای مرتبۀ بالای هر بسامد نوری در محیطی غیرخطی متـ . تولید هماهنگ نوری
-
تولید هماهنگ نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ← تولید هماهنگ اپتیکی
-
coordinated signals
چراغهای هماهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] چند چراغ راهنمایی که برای روانسازی عبور از تقاطعهای متوالی با یکدیگر هماهنگ شوند
-
simple harmonic motion
حرکت هماهنگ ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] حرکتی دورهای و متقارن حول وضعیت تعادل که با تابعی سینوسی از زمان قابل نمایش است
-
co-ordinator surface search, CSS
هماهنگکنندۀ جستوجو و نجات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شناوری، غیر از شناورهای نجات، که برای هماهنگی عملیات جستوجو و نجات در یک منطقۀ خاص انتخاب میشود