کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نون و نمک خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
halosere
شورآیند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پیایندی که در دریاچۀ نمک یا کویر نمک به وجود میآید
-
dry brining
نمکسود کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] یکی از روشهای نگهداری مواد غذایی مانند گوشت و ماهی و سبزیجات با استفاده از نمک یا سنگ نمک
-
emotional eating
خوردن هیجانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه، روانشناسی] خوردن با هدف سرکوب کردن یا تسکین احساسات منفی از قبیل اضطراب و خشم و دلهره و اندوه
-
buffer 1
بافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] محلولی شامل یک اسید ضعیف و نمک همان اسید یا باز قوی
-
charcuterie product
فراوردۀ گوشتی سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] انواع محصولات گوشتی غالباً پخته و سرد شامل انواع فراوریشده و دودی و نمکسود
-
tip burn
نوکسوختگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بافتمردگی نوک برگ در نتیجۀ تنش آب ناشی از باد و نمک و تجمع سم
-
self-raising flour
آرد خودورا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آردی چندمنظوره حاوی نمک و مادۀ ورآور، شامل سدیم بیکربنات و یک اسید آلی
-
pickling liquid
مایع ترشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آب حاوی نمک و سرکه که مواد غذایی ترشیانداخته در آن غوطهور میشوند
-
brine
آبنمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] محلول آب و نمک طعام که در نگهداری مواد غذایی بهکار میرود
-
freeze separation
جدایش انجمادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] نمکزدایی آب دریا با استفاده از فرایندهای متوالی انجماد و شویش و ذوب یخ
-
extremophil
فریندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] هریک از کهنباکتریهایی که تمایل به زندگی در محیطی خاص با دما و نمک زیاد داشته باشد
-
salcrete
سخترویۀ نمکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] لایۀ سخت و نازکی از دانههای ماسۀ سیمانیشده با نمک که در سواحل دریا دیده میشود
-
cumulate crystal
بلور انباشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بلور نمک حاصل از تبلور شورابهها که در مرز بین هوا و آب تشکیل میشود
-
glycophyte
شیرینرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در محلول نمک با فشار اسمزی بالاتر از دو واحد رشد نمیکند
-
low sodium milk
شیر کمسدیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شیری که 90% نمک طبیعی آن با فرایند تبادل یونی جدا شده باشد