کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
90-90 traction
کشش نود ـ نود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی کشش در اَرتاپزشکی غالباً برای کودکان شامل کشش استخوانیای که مفصل زانو و لگن را بهصورت معلق در زاویۀ نود درجه نگه میدارد
-
جستوجو در متن
-
colatitude
متمم عرض جغرافیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نود درجه منهای عرض جغرافیایی
-
knee flexed burial
تدفین زانوخمیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی تدفین خمیده که در آن زاویۀ زانوان بین نود تا ده درجه است
-
appropriate for gestational age, AGA
مناسب برای سن جنینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ویژگی نوزادی که وزن آن بین ده تا نود درصد وزن استاندارد سنش باشد
-
large for gestational age, LGA
بزرگ برای سن جنینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ویژگی نوزادی که وزن آن بیش از نود درصد وزن استاندارد سنش باشد
-
succulent food
خوراک آبدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مواد غذاییای که بیش از هفتاد تا نود درصد از وزن آنها را آب تشکیل میدهد
-
Bryant's traction
کشش بریانت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] کششی پوستی برای شکستگیهای ران در اطفال که در آن هر دو اندام تحتانی سالم و بیمار را در وضعیت نود درجه با لگن معلق نگه میدارند
-
pulverised fuel ash, PFA, fly ash 1
پَرخاکستر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای] نوعی مصالح که از مخلوط کردن ده درصد سیمان و نود درصد خاکستر بادی حاصل میشود و در زیراساس به کار میرود
-
inclined dipole
دوقطبی مایل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] دوقطبی مرکزی کلی که مؤلفههای سهگانۀ آن در راستای محور چرخش زمین و در طولهای جغرافیایی صفر و نود قرار دارند
-
pulse rise time
زمان خیز تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مدتزمانی که طول میکشد تا تَپ/ پالس از حداکثر دامنۀ خود، مثلاً ده درصد، به دامنۀ بالاتری، مثلاً نود درصد، صعود کند متـ . زمان خیز پالس
-
optical plummet
شاقول نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] دوربینی کوچک با خم نود درجه در ساختمان دستگاه نقشهبرداری که بهکمک آن کاربر میتواند محور اصلی دستگاه را در امتداد قائم نقطۀ ایستگاه قرار دهد
-
pulse fall time
زمان اُفت تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مدتزمانی که طول میکشد تا تَپ/ پالس از اوج دامنۀ خود، مثلاً نود درصد، به دامنۀ پایینتری، مثلاً ده درصد، تنزل یابد متـ . زمان افت پالس