کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمک حلالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
allochtonous salt
نمک نابرجا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تودۀ نمکی ورقهایشکل که در سطوح چینهشناختی بر روی لایۀ برجا قرار گرفته است
-
halotolerant
نمکتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] موجودی که در برقکافهای بسیار غلیظ میتواند رشد کند
-
halophile
نمکدوست1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] موجودی که برای رشد مناسب به نمک با غلظت زیاد نیاز دارد
-
halophilic
نمکدوست2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ویژگی موجودی که برای رشد مناسب به نمک با غلظت زیاد نیاز دارد
-
halophyte
نمکرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که معمولاً در خاکهای قلیایی یا شور رشد میکند
-
desalination
نمکزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] فرایندی برای حذف مقادیر زیاد نمک یا یون از آب دریا که معمولاً از روشهای تقطیر یا اسمز معکوس برای این کار استفاده میشود
-
salt splitting
نمکشکافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] توانایی تبادلگرهای کاتیونی و آنیونی برای تبدیل کاتیونهای آب به اسید و آنیونهای آب به باز
-
salt flat
کفهنمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سطحی تخت با قشری از نمک
-
brine
آبنمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] محلول آب و نمک طعام که در نگهداری مواد غذایی بهکار میرود
-
salt bridge
پل نمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] پلی از محلول یک نمک، معمولاً پتاسیمکلرید، که بین دو نیمپیل از یک پیل گالوانی قرار داده میشود
-
curing salts
نمکهای عملآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نمکهای مورد استفاده برای عملآوری مواد غذایی
-
dry brining
نمکسود کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] یکی از روشهای نگهداری مواد غذایی مانند گوشت و ماهی و سبزیجات با استفاده از نمک یا سنگ نمک
-
curing brine
آبنمک عملآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آبنمک مورد استفاده برای عملآوری مواد غذایی، مانند فراوردههای گوشتی
-
molten salt corrosion
خوردگی نمکمذابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] انحلال یا اکسایش فلز در نمکهای مذاب یا گداخته
-
very low sodium diet
رژیم بسیار کمنمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم حاوی مقدار کم سدیم که در آن دریافت سدیم در هر وعده کمتر از سیوپنج میلیگرم باشد