کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناچار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
captive transit rider
مسافر ناگزیر عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شخصی که وسیلۀ نقلیۀ شخصی ندارد یا قادر به رانندگی نیست و ناچار است از وسایل نقلیۀ عمومی استفاده کند
-
tourist trap
تلۀ گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مکانی که گردشگرها را جذب و سپس آنها را ناچار به پرداخت پول زیاد بابت خدمات ناکافی و نامناسب ارائهشده میکند
-
non-recoverable slope
شیب برگشتناپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شیبی که قابل عبور است ولی رانندۀ خودرو ناچار است آن را تا انتها بدون امکان برگشت بپیماید
-
groupthink
گروهزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وضعیتی که در آن فرصت نقد و ارزیابی آرای گوناگون از اعضای یک سازمان یا گروه گرفته میشود و آنها بهجای اظهارنظر شخصی ناچار با دیدگاه غالب همسو میشوند
-
mismatch
یارگیری نابرابر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، موقعیتی که در آن بازیکنی کوتاهقد، به علت تغییر موقت حالت دفاعی ناشی از سد شدن، ناچار به دفاع در برابر بازیکنی بلندقد میشود
-
empty leg
یکسرخالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] وضعیتی که در آن وسیلۀ نقلیه به دلیل نبود مسافر بهناچار از مبدأ به مقصد یا برعکس خالی سفر میکند
-
capesize
دماغهگذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهای از کشتیها که به علت بزرگی ابعاد امکان عبور از کانال (canal) سوئز و پاناما را ندارند و ناچار از دماغۀ امید نیک عبور میکنند