کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
می زده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
alcoholism
مِیبارگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نشانگان ناشی از وابستگی جسمی مزمن به الکل، آنچنانکه محرومیت ناگهانی از آن سبب رعشه و اضطراب و توهم و هذیان شود
-
جستوجو در متن
-
penalty spot
نقطۀ پنالتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نقطهای که ضربۀ پنالتی از آنجا زده میشود
-
broken flat
زمین شخمخورده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] زمینی که سراسر آن را شخم زده باشند
-
estimated ceiling
سقف برآوردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یکی از انواع سقف که به شیوههای مختلف تخمین زده میشود
-
graft bed
بستر پیوند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] جایگاهی از بدن که پیوندینه به آنجا پیوند زده میشود
-
homograft valve
دریچۀ همپیوندینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] دریچهای که خاستگاه انسانی دارد و به قلب گیرنده پیوند زده میشود
-
neural tube defect, NTD
نقص لولۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نوعی نارسایی مادرزاد که در آن لولۀ عصبی کامل نیست و نخاع بیرون زده است
-
sponge cake
کیک اسفنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] کیک متخلخل و سبک تهیهشده از آرد خودورا و شکر و تخممرغ زده و طعمدهندهها
-
side-cleft grafting
چوپیوند اسکنهای جانبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] چوپیوند جانبی که برای پر کردن بخشهای خالی روی شاخههای اصلی زده میشود
-
volley
سرضرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ضربه (shoot) یا پاسی (pass) که پیش از تماس توپ با زمین به آن زده شود
-
graft 2, transplant 2
پیوندینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] بافت یا اندامی که در طی عمل جراحی به بدن فرد پیوند زده میشود
-
delayed graft
پیوندینۀ دیررس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] نوعی پیوندینۀ پوستی که دوباره به خاستگاهش بخیه میشود تا بعداً به ناحیۀ گیرندۀ دیگری پیوند زده شود
-
hull paint
پوشرنگ بدنۀ کشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی بسپار] رنگی که بر روی بدنۀ کشتی، بهویژه بخش زیرین خط آبخور کشتی، زده میشود
-
whipping cream
خامۀ زدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خامهای که برای تبدیل به خامۀ زده مناسب و میزان چربی آن دستکم 28 درصد باشد