کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منسجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
cohesive 2
منسجم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] دارای انسجام
-
جستوجو در متن
-
tune, bourdon1, pedal point1
سُرایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] لحنی ساده که بهراحتی قابل سرایش و بهتنهایی کامل و منسجم باشد
-
identity formation
تشکیل هویت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند کسب شخصیتی منسجم و باثبات و بالیده بر مبنای تجارب مثبت پیشین
-
holistic approach
رویکرد کلنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نگرشی فراگیر و منسجم و مبتنی بر اصل کلنگری در مطالعات گردشگری
-
musical system
نظام موسیقایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مجموعۀ عوامل فضاییـ صوتی و زمانیـ وزنی و انواع مختلف ترکیبات آنها که در هر فرهنگ، کلیت موسیقایی منسجم و خاصی ایجاد میکند
-
Falange 1
فالانژ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] 1. اقلیت منسجم و افراطی در داخل حزب فاشیست اسپانیا که در دهۀ 1930 پا گرفت 2. عضو حزب فالانژ
-
battlefield integration
یکپارچهسازی رزمگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هماهنگسازی سامانههای تجهیزاتی و منابع انسانی مجزا بهصورت سامانۀ رزمی منسجم و پیکربندیشده برای افزایش توانمندی کلی سامانه
-
community
اجتماع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] مجموعهای منسجم از افراد برخوردار از روابط نزدیک و مناسبات اجتماعی برپایۀ شماری از مشترکات، بهویژه حس تعلق به هویتی مشترک
-
strategic foresight, social foresight
آیندهنگاری راهبردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] فرایندی که در نتیجۀ آن توانایی خلق و نگهداشت دیدگاههای منسجم کارآمد با استفاده از بینشهای سازمانی حاصل میشود
-
political machine, party machine
حزبگردانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] گروهی منسجم از اعضای وفادار و فعال و گاه تماموقت یک حزب که برای جمعآوری رأی و تحقق اهداف حزب فعالیت میکنند
-
soil aggregate, aggregate 4
خاکدانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] واحدی از تودۀ خاک شامل ذرات خاک منسجم و بههمچسبیده مثل کلوخ و ریزدانه و دانه