کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملخشار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
propwash
ملخشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] جریان هوای ایجادشده بهوسیلۀ ملخ که معمولاً مارپیچی است
-
واژههای مشابه
-
propeller
ملخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجموعۀ یک توپی و پرههای متصل به آن در هواپیما که چرخش محور موتور را به نیروی رانش آئرودینامیکی تبدیل میکند
-
flux
شار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تعداد ذرات یا مقدار شارهای که در واحد زمان به واحد سطح برسد
-
supersonic propeller
ملخ اَبَرصوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ملخی که بخش اعظم سطح پرّههای آن برای کار در سرعت نسبی اَبَرصوتی طراحی شده است
-
pusher propeller
ملخ پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ملخی که در پشت موتور و در انتهای بدنه یا بال قرار دارد و هواپیما را با فشار به پیش میراند
-
tractor propeller, tractor airscrew
ملخ پیشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ملخی که در جلوی موتور هواپیما قرار دارد و نیروی لازم برای حرکت هواپیما را ازطریق کشش به جلو تولید میکند
-
propeller area 2
سطح ملخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] سطحی که ملخ درطی چرخش پوشش میدهد
-
propeller blade 1
پرّۀ ملخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ماهیوار ملخ که باعث تولید رانش میشود
-
propeller brake
ترمز ملخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ترمزی که باعث توقف چرخش ملخ پس از خاموشی موتور میشود
-
propeller efficiency 2
بازده ملخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] در هواپیما، نسبت رانش ملخ به توان دریافتی از موتور
-
confluent
همشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ویژگی خطوط جریانی که در راستای شارش بیش از پیش به هم نزدیک شده باشد
-
flux quantization
کوانتش شار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پدیدهای که نشان میدهد شار میدان مغناطیسی گذرنده از درون هر حلقۀ اَبَررسانا کوانتیده است
-
mudflow 1
گِلشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جریانی از مواد خاکی ریزدانۀ بسیار سیال
-
groundwash
زمینشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] جریان حاصل از کار موتور یا حرکت نوک ملخ هواگَردهای بزرگ که در روی زمین گردباد ایجاد میکند