کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغذي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
nutritive 2
مغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ویژگی آنچه ارزش تغذیهای داشته باشد یا ارزش تغذیهای غذا را بالا ببرد
-
nutrient-nutrient interaction
برهمکنش مغذیـ مغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] برهمکنش دو یا چند مادۀ غذایی در بدن که ممکن است تأثیر مواد مغذی را کاهش دهد یا عوارض جانبی در پی داشته باشد
-
nutrient
مادۀ مغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ترکیب یا عنصر موجود در غذا که بدن به آن نیاز دارد
-
macronutrient
کلانمغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادهای مغذی که منبع عمدۀ تأمین انرژی و مواد سازندۀ اندامگانهاست، شامل آب و کربوهیدراتها و پروتئینها و چربیها
-
nutrification
مغذیافزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] افزودن مواد مغذی به غذا به اندازهای که از اجزای اساسی غذا به شمار آیند
-
مغذی پایدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ← مادۀ مغذی پایدار
-
nutrient agar
آگار مغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] آبگوشت مغذی که با افزودن 1/5 تا 2 درصد آگار بهصورت جامد درآمده است
-
nutrient broth
آبگوشت مغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] محیط پایۀ مایعی که با محلول عصارۀ گوشت و پپتون و سدیمکلرور تهیه میشود
-
acceptable macronutrient distribution range, AMDR
گسترۀ پذیرفتنی کلانمغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] حد دریافت کربوهیدرات و چربی و پروتئین بهطوریکه مواد مغذی مورد نیاز تأمین شود و خطر بیماریهای مزمن کاهش یابد
-
enteral nutrient solution, ENS
محلول مُغَذی رودهرس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] غذایی مایع حاوی مواد مُغَذی درمانی که ازطریق لوله خورانده میشود و مستقیماً به روده میرسد
-
stable nutrient
مادۀ مغذی پایدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادۀ مغذیای که در جریان فراوری و نگهداری کمتر از پانزده درصد آن هدر برود متـ . مغذی پایدار
-
indicator nutrient
مادۀ مُغَذی شاخص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادهای مُغَذی که غلظت آن در طی فرایند تولید یک غذا بهعنوان شاخص تغییرات کل مواد مُغَذی موجود در غذا سنجیده میشود
-
intact nutrient
مادۀ مُغَذی ناگوارده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادۀ مُغَذیای که قبل از مصرف گوارش نشده است
-
nutrificated
مغذیافزاییشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] غذایی که مواد مغذی افزودهشده به آن بهحدی است که از اجزای اساسی آن محسوب میشوند
-
nutrient pollution
آلودگی از مواد مغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آلودگی منابع آب براثر ورود مقادیر زیاد مواد مغذی