کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معين پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
positive definite matrix
ماتریس معین مثبت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
negative definite matrix
ماتریس معین منفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
law of definite proportions, law of definite compositions
قانون نسبتهای معین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قانونی که براساس آن در یک ترکیب شیمیایی معین نسبت جِرمی اجزای سازندۀ آن همواره مقدار ثابت است
-
associate producer
تهیهکنندۀ معین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] معاون تهیهکنندۀ فیلم که عموماً مسئول ایجاد هماهنگی در هنگام فیلمبرداری در مکان و رفع مشکلات دستاندرکاران فیلم و کمک به تهیهکننده در امور مالی و هنری است
-
positive definite form
صورت معین مثبت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] یک صورت درجۀ دوم چندمتغیره که بهازای هر مقدار از متغیرها نامنفی است و فقط بهازای مقدار صفر متغیرها صفر میشود
-
negative definite form
صورت معین منفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] قرینۀ یک صورت معین مثبت
-
semi definite form
صورت نیمهمعین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] یک صورت درجۀ دوم بر یک فضای بُرداری روی یک میدان مرتب که مقادیر آن همگی نامنفی یا همگی نامثبت باشد
-
جستوجو در متن
-
pressure gradient, barometric gradient
شیوِ فشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] آهنگ کاهش فشار در زمان معین و مکان معین
-
adjusted rate
میزان تعدیلیافته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] سنجهای که میزان یک رخداد را در یک جمعیت در مدتزمان معین با استفاده از روش تعدیل معین میکند
-
post 2
نقش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وظیفۀ معین هر بازیکن در بازیهای گروهی
-
image point
نقطۀ تصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تصویر نقطهای معین از یک شیء
-
habitat diversity
تنوع زیستگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گوناگونی زیستگاهها در یک ناحیۀ معین
-
tourist flow
جریان گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] حرکت گردشگران از جایی به جایی دیگر در مسیری معین
-
intermittent weld
جوش منقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] جوش ناپیوسته با فاصلههای معین