کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معطوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
introvert
درونگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فردی که توجه و هیجانهایش معطوف به خود است
-
passive introversion
درونگرایی انفعالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی درونگرایی ناشی از ناتوانی فرد در معطوف کردن زیستمایه به بیرون از خود
-
selective prevention
پیشگیری گزینشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، علوم سلامت] مجموعهاقدامات پیشگیرانهای که معطوف به گروههای درمعرضخطر است
-
anger in
خشم درونریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] خصومت معطوف به درون که بهویژه ممکن است منشأ افسردگی باشد
-
instrumental aggression, operant aggression
پرخاشگری ابزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] عمل خصمانۀ معطوف به تصاحب یا بازپسگیری شیء یا قلمرو یا امتیازی ویژه
-
paranoid disorder
اختلال بدگمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اختلالی که مشخصۀ آن آشفتگی فکری معطوف به گزند و آسیب است، ولی آشفتگی عمدۀ شخصیتی در آن موجود نیست
-
projection
برونفکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در روانکاوی، سازوکاری دفاعی که ازطریق آن انرژی سائقهای ناخوشایند از درون معطوف به عینیتهای (objects) بیرونی میشود
-
extraverted type
سنخ برونگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در روانشناسی تحلیلی یونگ، یکی از سنخهای شخصیت که توصیفگر فردی است که نگرشها و ارزشها و علائق او معطوف به محیط بیرونی است
-
introverted type
سنخ درونگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در روانشناسی تحلیلی یونگ، یکی از سنخهای شخصیت که توصیفگر فردی است که نگرشها و احساساتش معطوف به درون است
-
institutional economics
اقتصاد نهادگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] اقتصادی که در آن توجه اصلی معطوف به شناخت روند تحولات و نقش نهادها در شکلدهی به رفتار اقتصادی است
-
latency stage, latency, latency period, latency phase, latent stage
مرحلۀ نهفتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی فروید، مرحلهای از تحول روانی ـ جنسی که در آن علائق جنسیِ آشکار تصعید میشود و توجه کودک به مهارتها و فعالیت با اعضای همجنس خود معطوف میشود
-
displacement
جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، فیزیک] [روانشناسی] سازوکاری دفاعی که در آن عاطفۀ فرد از تصور یا موضوعی خاص معطوف به تصور یا موضوعی دیگر میشود [فیزیک] هرگونه حرکت ذره یا جسم از یک نقطۀ فضا به نقطۀ دیگر
-
transference
انتقال 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در روانکاوی، برونفکنی احساسات و آرزوهای ناخودآگاهانۀ فرد به روانکاو، یعنی برونفکنی آن دسته از احساسات و آرزوهایی که دراصل به افراد مهم زندگی فرد در دوران کودکیاش معطوف بودهاند، مانند پدر و مادر