کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرکب فروشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
compound proposition
گزارۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] گزارهای که از گزارههای ساده با به کار بردن رابطهای منطقی ساخته میشود
-
multiple fruit
میوۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] میوۀ حاصل از مادگیهای متعدد و ساختارهای فرعی چندین گل که در یک توده آرایش یافتهاند
-
composite sample
نمونۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مخلوطی از تکنمونهها که در فواصل زمانی معین از آب یا فاضلاب یا پسماند گرفته میشود
-
compound presentation
نمای مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نمایی که در آن حداقل یکی از اندامها همراه با سر یا ته در گلوی زهدان ظاهر میشود
-
مصوت مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← واکۀ مرکب
-
copulative compound, copulative dvandva
مرکب دوتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی واژۀ مرکب که عناصر آن رابطۀ همپایگی دارند متـ . مرکب متوازن دوتایی، متوازن dvandva
-
appositive compound, appositive
مرکب دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی واژۀ مرکب که عناصر سازندۀ آن به مصداقی واحد در جهان خارج دلالت میکنند متـ . دوسویه appositional
-
مرکب متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← مرکب دوتایی
-
composite reaction
واکنش مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنشی شیمیایی که در آن سرعت تبدیل واکنشدهندهها شامل ثابت چند واکنش ساده است
-
diphthong
واکۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واکهای که در یک هجا کیفیت آن بهطور محسوس تغییر کند متـ . واکۀ دوگانه، مصوت مرکب، مصوت دوگانه
-
compound aircraft
هواگَرد مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی که دارای بال و چرخانه است
-
compound tide
کِشَند مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] جــزء کِشَندی (tidal constituent) که سرعت آن جمع یا تفاضل سرعت دو یا چند جزء اولیه است
-
compound bow, compound
کمان مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی مجهز به قرقره و بافه که کشیدن زه را برای کمانگیر آسان میکند
-
composite hypothesis
فرض مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] در آزمون فرض، فرضی که براساس آن توزیع جامعۀ مورد آزمون بهطور کامل مشخص نباشد
-
composite joint, compound joint
مفصل مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مفصلی که بیش از دو استخوان آن را تشکیل میدهند