کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخدوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
disturbed context
بافت مخدوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← بافت ردۀ دو
-
spoiled ballot, spoilt vote
رأی مخدوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] برگۀ رأیی که برخلاف ضوابط یا به شکلی نادرست در صندوق انداخته باشند و قابل شمارش نباشد
-
confounding bias
سوگیری مخدوشکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] تحریف اثر برآوردشدۀ یک مواجهه (exposure) در یک پیامد که ناشی از وجود عامل بدون ارتباطی است که درعینحال با مواجهه و پیامد رابطه دارد
-
جستوجو در متن
-
cyclic redundancy check, CRC
بازبینی چرخهای افزونگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فرایندی برای بازبینی مخدوش نبودن بستک داده
-
centrifugal forces
عوامل واگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] عواملی که مردم یک کشور را براساس تفاوتهای فرهنگی از یکدیگر جدا میسازد و همبستگی ملی و یکپارچگی سرزمینی را مخدوش میکند
-
jamming, parasite
اختلال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نشانک الکترونیکی ناخواستهای که معمولاً در سامانههای مخابراتی همراه با نشانک صدا یا تصویر دریافت میشود و آن را مخدوش میکند متـ . پارازیت
-
secondary context, secondary cultural deposits
بافت ردۀ دو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بافتی که در آن یافتههای باستانشناختی براثر فعالیت انسان یا پدیدههای طبیعی در هم ریخته و در نتیجۀ فرایندهای شکلگیری محوطه جایمان و همبود و بسترۀ دادههای باستانشناختی بهطور جزئی یا کلی پس از نهشتۀ اولیه دگرگون شده است متـ . باف...