کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مختل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
disturbed axle counter
محورشمار مختل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] محورشماری که قابلیت ذخیرهسازی اطلاعات مربوط به عبور قطارها را از دست داده است
-
جستوجو در متن
-
blocking oscillator
نوسانگر بندالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوسانگری که نوسان آن بهصورت دورهای مختل میشود
-
antithiamin
پادتیامین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نوعی پادویتامین که عملکرد تیامین را در بدن مختل میکند
-
antinutritive
پادمغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ترکیبی که عملکرد مواد مغذی را در بدن مختل میکند
-
antipyridoxine
پادپیریدوکسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نوعی پادویتامین که عملکرد پیریدوکسین (ویتامین ب6) را در بدن مختل میکند
-
phonological dyslexia
خوانشپریشی واجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] گونهای خوانشپریشی که در آن توانایی تلفظ واژهها مختل میشود
-
jammer 1
اختلالگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسیلهای که برای ایجاد نشانکهای غیرمطلوب در دستگاه گیرنده یا مختل کردن ارتباط به کار میرود
-
antimineral
پادمعدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادهای معدنی که جذب یا بهکارگیری مواد معدنی مفید دیگر را در بدن مختل میکند
-
grief counseling
مشاورۀ سوگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ارائۀ مشاورۀ روانشناختی به افرادی که براثر مرگ عزیزانشان کارکرد طبیعیشان مختل شده است
-
interdiction
ممانعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اقدامی برای منحرف و مختل کردن و انهدام توان بالقوۀ نظامی دشمن پیش از بهکارگیری آن علیه نیروهای خودی
-
jamming
اختلال 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ایجاد نشانکهای غیرمطلوب در دستگاه گیرنده یا مختل شدن ارتباط بهوسیلۀ امواج مزاحم که سبب کم شدن اثر دستگاههای مخابراتی و ردیابی امواج شود
-
osteogenesis imperfecta
اختلال استخوانزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی بیماری ارثی که در آن استخوانزایی طبیعی مختل میشود و استخوانها بسیار شکننده میشوند متـ . استخوانزایی ناکامل مادرزادی osteogenesis imperfect congenital
-
barrage jammer
اختلالگر سدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دستگاه اختلالگر الکترونیکی در سامانۀ جنگ الکترونیکی که با پخش امواج نامساعد بهصورت گسترده باند وسیعی از بسامدهای گیرندههای دشمن را مختل میکند
-
central scotoma
سیاهنقطۀ مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ناحیهای محروم از بینایی، منطبق با نقطۀ تثبیت دید که رؤیت مرکزی را مختل میکند یا بهکلی از بین میبرد