کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
drinking game
نوشبازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] هریک از مسابقات و بازیهایی که در آن بازنده مجبور به نوشیدن الکل است
-
captive rider
مسافر ناگزیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شخصی که به دلایلی مجبور به استفاده از یک نوع سامانۀ حملونقل است
-
mobility corridor
دالان تحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مناطقی که در آنها یک نیرو برای حرکت، به دلیل وجود موانع و عوارض، مجبور به استفاده از یک باریکه میشود
-
vote of no-confidence, no-confidence vote
رأی عدم اعتماد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأیی که با آن قوۀ مقننه هیئت وزیران یا یک وزیر را نمیپذیرد یا مجبور به کنارهگیری از سمت خود میکند
-
shy distance
فاصلۀ آرامش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مقدار فاصلۀ خودرو تا لبۀ راه بهنحویکه موانع یا عوارض موجود در کنار راه برای راننده خطرآفرین نباشد و مجبور نشود در سرعت و مسیر خود تغییر ایجاد کند
-
peace enforcement
اِعمال صلح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بهکارگیری نیروهای نظامی یا تهدید به استفاده از آنها که معمولاً برای کسب اقتدار بینالمللی و مجبور ساختن کشورها به تابعیت از فرمانها و قطعنامههای سازمان ملل در جهت حفظ نظم و صلح جهانی صورت میگیرد