کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
permitted turning
گردش مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی گردش در تقاطع که زمان جداگانهای به آن اختصاص داده نشده باشد
-
synecdoche
مجاز جزءوکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی مجاز که در آن عبارتِ دال بر جزء یک پدیده بر کل آن دلالت میکند و برعکس
-
authorized user
کاربر مُجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] کاربری که اجازۀ دستیابی به سامانه برای انجام کارهای معینی را داشته باشد
-
allowable cost
هزینۀ مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای منطقی که با معیارهای پذیرفتهشده و شرایط پیمان انطباق دارد
-
allowed transition
گذار مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گذار از یک حالت کوانتومی به حالتی دیگر که بنا بر قاعدههای گزینش امکانپذیر است
-
clearance height
ارتفاع مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حداکثر ارتفاع قابلقبول در معابری که محدودیت ارتفاع وجود دارد
-
figurative language
زبان مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] کاربردی از زبان که در آن واژهها و عبارات در معنایی غیر از معنای لفظی خود به کار میروند
-
زمان مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← زمان مجاز بیکاری
-
legal speed
سرعت مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حداکثر سرعت قانونی ناوگان حملونقل عمومی در یک بخش از خط
-
allowable cut, calculated cut, allowable sale
برداشت مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] میزان چوبی که در طرحهای جنگلداری برای برداشت در دورۀ معینی پیشبینی میشود
-
clearance envelope
پوش مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خط فرضی پیرامون فضای لازم برای عبور خطنورد بهطوریکه با دیوارۀ تونل برخورد نکند
-
corrosion allowance
خوردگی مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] میزانی از خوردگی که در طراحی ضخامت قطعات صنعتی در نظر گرفته میشود تا در صورت کاهش ضخامت ناشی از خوردگی، طول عمر از آنچه پیشبینی شده است کمتر نشود
-
allowable defect
عیب مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] عیبی که مانع از قرار گرفتن دار یا الوار یا گِردهبینه در یکی از حوزههای درجهبندی نشود
-
baggage allowance
بار مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، حملونقل ریلی] بار همراه مسافر که تعداد و اندازه و وزن آن براساس نوع بلیت تعیین میشود
-
مجاز جزءبهکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← جزءواژگی