کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لختهکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
flocculator
لختهکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] افزارهای مکانیکی برای تسریع تشکیل لخته در یک مایع
-
واژههای مشابه
-
floc
لخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] تودههای کوچکی از ذرات کلوئیدی که از تجمع ذرات ریز معلق پراکندهشده در یک سیال به دست میآید
-
deflocculant
لختهزدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] مادهای که کلوخههای دوغاب را میپراکند تا تعلیقهای کلوئیدی یا نزدیک به کلوئیدی ایجاد شود و دوغاب را روانتر سازد متـ . روانساز
-
deflocculation
لختهزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] پراکنش ذرات دوغاب با افزودن مقدار اندکی مواد افزودنی مناسب متـ . روانسازی
-
flocculant
لختهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] پلیالکترولیتِ (polyelectrolyte) آلی محلول در آب که بهتنهایی یا همراه با نمکهای معدنی تودههای جامدی ایجاد میکند که بهسرعت در آب یا فاضلاب تهنشین میشوند
-
flocculation
لختهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] فرایندی که در آن ذرات کلوئیدی پس از انعقاد و ناپایدارشدن ازطریق همزدن آرام به هم میپیوندند
-
coagulation 2
لختهشدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] تغییر جسم از حالت پاشیده به حالت رسوب متـ . لخته شدن، لخته کردن
-
لخته شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ← لختهشدگی
-
لخته کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ← لختهشدگی
-
flocculation aid, flocculant aid
کمکلختهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مادهای که به همراه مادۀ منعقدکننده به آب یا فاضلاب اضافه میشود تا سرعت تشکیل لخته را افزایش دهد
-
flocculent settling
تهنشینی لختهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] نوعی تهنشینی در غلظتهای نسبتاً کم که در آن ذرات ابتدا بهصورت لخته درمیآیند و سپس با سرعت بیشتری تهنشین میشوند
-
blender
مخلوطکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] وسیلهای برای نرم و مخلوط کردن مواد غذایی
-
weeder
وجینکُن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] چنگۀ مجهز به دندانههای فنری برای ریشهکنی علفهای هرز روییده در بین ردیفهای کشت
-
extractor
استخراجکُن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] دستگاهی که عمل استخراج با آن انجام میشود