کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل اتساع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل اطمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] ← اطمینانپذیر
-
transmissible 2
قابل انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ویژگی آنچه میتواند از فرد یا گونهای به دیگری منتقل شود
-
navigable 2
قابل ناوبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ویژگی آبراهی با پهنا و عمق مناسب برای عبور شناور متـ . ناوشپذیر
-
exploitable forest
جنگل قابلبرداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی که برای بهرهبرداری از آن هیچگونه محدودیت قانونی یا اقتصادی یا فنی وجود نداشته باشد
-
arable land
زمین قابلکشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] زمینی که برای کشت گیاهان مناسب است
-
traversable slope
شیب قابلعبور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شیبی که در آن احتمال برگشت راننده به مسیر اولیه ضعیف است، اما میتواند با کاستن از سرعت خود وسیلۀ نقلیه را ایمن متوقف کند
-
portable whistle post
علامت سوت قابلحمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] علامت سوتی که پیش از محوطۀ کاری کارگران بر روی خط گذاشته میشود
-
جستوجو در متن
-
cholecystectasia
زَهرهفراخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بزرگ شدن یا اتساع مزمن کیسۀ صفرا
-
iridoplegia, iridoparalysis
عنبیهفلجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فلج بندارۀ عنبیه همراه با ناتوانی در انقباض و اتساع مردمک
-
sympathetic iridoplegia
عنبیهفلجی همحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نارسایی در اتساع عنبیه در هنگام تحریک پوست
-
flatulence
نفخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود مقادیر زیاد هوا یا گاز در معده یا رودۀ باریک که به اتساع این اعضا منجر میشود
-
bloodshot eye
سرخچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] سرخ شدن چشمها براثر اتساع مویرگهای خونی چشم که معمولاً ناشی از مصرف ماریجوانا و حشیش است
-
cavernous rale
صدای تنفسی غاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] صدایی که براثر اتساع و انقباض متناوب حفرۀ ریوی در هنگام تنفس ایجاد میشود
-
time dilation
اتساع زمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اثری نسبیتی که حاکی از کُند شدن گذر زمان در یک چارچوب از دیدگاه ناظری است که نسبت به آن حرکت میکند