کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلسیشدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
imbrication
فلسیشدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شکلگیری ساختار فلسی
-
واژههای مشابه
-
imbricate fault
گسل فلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، ژئوفیزیک] هریک از مجموعهگسلهای نزدیک و مرتبطبههم در یک ساختار فلسی
-
imbricated/ imbricate
فلسی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی آنچه اجزای آن مانند سفالهای روی بام یا فلسهای ماهی همپوشانی داشته باشند
-
squamous
فلسی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی پوشیده از پولک یا فلسهای خوابیدۀ کوچک در گیاهان که از یک یا چند لایه یاختۀ ورقهای تخت تشکیل شده باشد متـ . فلسمانند scaley, scalelike
-
imbricate slice
قاچ فلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ میان دو گسل فلسی
-
imbricate fan
پنجۀ فلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دستهای از گسلها که از یک گسل رانده (thrust fault) منشعب شده و روبهبالا از هم جدا شده باشند
-
imbricate structure
ساختار فلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختاری زمینساختی که وجه مشخص آن وجود دستهای از گسلهای راندۀ (thrust faults) همپوشان و تقریباً موازی است
-
imbricated texture
بافت فلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بافت برخی از کانیها که بهصورت ورقههای همپوشان است
-
Lepidochelys olivacea
لاکپشت فلسی زیتونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتسبزیان و راستۀ لاکپشتسانان با لاک خمرهایشکل به رنگ سبز زیتونی تیره که سطح زیرین آن مایل به زرد است
-
Lepidochelys kempii
لاکپشت فلسی کمپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتسبزیان و راستۀ لاکپشتسانان که کوچکترین لاکپشت دریایی است؛ سر آن به سمت جلو تاحدی نوکدار شده است و پوزۀ قلابدار دارد
-
imbricate fault array
آرایۀ گسل فلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دستهای از گسلهای شیبلغز تقریباً موازی که به یک اندازه جابهجا شده باشند و در عمق به هم بپیوندند
-
لخته شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ← لختهشدگی
-
lignification
لیگنینی شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تغییر در ساختار دیوارۀ یاخته و سخت شدن آن که ناشی از رسوب لیگنین است
-
dissimilate
ناهمگون شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، زبانشناسی] تغییر مشخصه یا مشخصههای یک واحد آوایی برای متفاوت شدن با مشخصه یا مشخصههای واحد آوایی دیگرِ پیش یا پس از آن