کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فشردهسازی پالس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
compact set, bicompact set
مجموعۀ فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای در یک فضای توپولوژیکی که هر پوشش باز آن زیرپوشش متناهی دارد
-
compactification
فشردهساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای یک فضای توپولوژیک، فضای توپولوژیک فشردهای که شامل آن فضا باشد
-
compressor
فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش میدهد
-
densification, compaction 2
فشردهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] متراکم کردن پسماند برای آنکه ذخیرهسازی و حمل آن آسانتر شود
-
compact space
فضای فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فضایی توپولوژیکی که هر پوشش باز آن یک زیرپوشش متناهی دارد
-
compact disk
قرص فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] قرصی که هر پوشش آن یک زیرپوشش متناهی داشته باشد
-
گاز فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ← گاز طبیعی فشرده
-
pot bound
گلدانفشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] وضعیت ریشههای گیاهی که به دلیل ماندن طولانی در گلدان متراکم میشود و مجموعۀ ریشهها و خاک شکل گلدان را به خود میگیرد
-
zone pressure defense
جاگیری فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، نوعی جاگیری دفاع منطقهای که بهصورت تهاجمی انجام شود متـ . دفاع منطقهای فشرده
-
compacted powder
پودر فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] پودری که برای تولید قطعۀ فشردهشده یا خشته، فشرده شده است
-
ration dense
جیرۀ فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] غذاهایی که ازطریق فراوری، با حفظ ارزش غذایی، از حجم و کمیت آنها کاسته میشود
-
impacted fracture
شکستگی فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن قطعات شکستۀ استخوان در هم فرو رود
-
شیشۀ فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] ← شیشۀ پِرِسی
-
compact operator
عملگر فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تبدیلی خطی بین دو فضای بُرداری نُرمدار، با این ویژگی که نگارۀ هر مجموعۀ کراندار بستار فشرده داشته باشد
-
crush capacity
ظرفیت فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حداکثر تعداد مسافری که در یک وسیلۀ نقلیه میگنجند