کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فشردهساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
compressor
فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش میدهد
-
واژههای مشابه
-
فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] ← پِرِسی
-
compressor discharge pressure
فشار تخلیۀ فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] فشار هوای تخلیهشدهای که در حالت روشن در قسمت پخشکن جریان دارد
-
compressor inlet pressure
فشار ورودی فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش میدهد
-
supersonic compressor
فشردهساز اَبَرصوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فشردهساز محوری (axial compressor) که در آن سرعت شاره نسبت به طول کل پرّههای چرخانه یا پرّههای ایستانه یا هر دو اَبَرصوتی است و در هر مرحله، امواج ناشی از ضربههای مایل بیشترین فشار ممکن را ایجاد میکند
-
axial flow compressor
فشردهساز محوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی فشردهساز در موتورهای توربین گازی که هوا در آن مستقیم و موازی با محور فشردهساز عبور میکند
-
centrifugal flow compressor
فشردهساز مرکزگریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی فشردهساز در موتورهای توربین گازی با پروانههای پیچی
-
compressor inlet temperature
دمای ورودی فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دمای هوای جاری در نخستین ردیف یا ورودی فشردهساز در حالت روشن
-
compressor case
پوستۀ فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] بدنۀ خارجی بخش فشردهساز در موتورهای توربین گازی
-
compressor stage
ردیف فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعهای در فشردهساز محوری که شامل تعدادی تیغه است
-
compact set, bicompact set
مجموعۀ فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای در یک فضای توپولوژیکی که هر پوشش باز آن زیرپوشش متناهی دارد
-
compactification
فشردهساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای یک فضای توپولوژیک، فضای توپولوژیک فشردهای که شامل آن فضا باشد
-
densification, compaction 2
فشردهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] متراکم کردن پسماند برای آنکه ذخیرهسازی و حمل آن آسانتر شود
-
compact space
فضای فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فضایی توپولوژیکی که هر پوشش باز آن یک زیرپوشش متناهی دارد