کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرو که پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
pitted colony
پَرگَنۀ گود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] پَرگَنهای که به درون آگار فرو رفته است
-
snow flake
پَرَک برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] انبوهش یخبلورهایی که از اَبر فرومیریزد
-
impacted fracture
شکستگی فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن قطعات شکستۀ استخوان در هم فرو رود
-
rainwater
آب باران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] آبی که بهصورت باران از ابرها فرو میبارد و صرفنظر از گازهایی که ممکن است در آن محلول باشد، از خالصترین آبهاست
-
cupola
گنبدسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] برآمدگی بزرگی در سطح فوقانی یک تودۀ نفوذی آذرین که به درون سنگ دیوارۀ (country rock) بالای آن فرو رفته است
-
fork lift pocket
نیام شاخک افرازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هریک از روزنههایی که در زیر بدنۀ بارگُنج تعبیه میشود تا شاخکهای افرازۀ شاخکی در درون آنها فرورود و از این طریق امکان جابهجایی بارگُنجها فراهم شود
-
depressed fracture, depressed skull fracture
شکستگی فرورفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی بهویژه در جمجمه که در آن قسمتی از استخوان شکسته در استخوان یا بافت نرم اطراف آن فرو رود
-
punch 1, track punch
سنبۀ ریلبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری مربوط به خط که از آن برای سوراخ کردن جای پیچ یا میخ و فرو بردن آنها در ریلبندهای چوبی استفاده میشود متـ . سنبۀ تراورس
-
kingstone valve
شیرفلکۀ توازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هریک از شیرفلکههای بزرگ زیردریایی که امکان ورود آب را به مخزنهای ترازه فراهم میکند تا زیردریایی بتواند به عمق فرو رود
-
floodable length
طول آبگرفتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بیشینۀ مساحتی در طول شناور که در هنگام آبگرفتگی، بهشرط آنکه خط لبه در آب فرو نرود، میتواند با آب پر شود بیآنکه شناور غرق شود
-
hard swell
بادکردگی سخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تورم قوطیکنسرو ناشی از فساد مواد غذایی که در آن سر قوطی برآمده باشد و با فشار دست فرو نرود
-
soft swell
بادکردگی نرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تورم قوطیکنسرو ناشی از فساد مواد غذایی که در آن دو سر قوطی برآمده باشد و با فشار دست فرو برود
-
graphic texture
بافت نگاشتاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بافتی ماگمایی شامل درهمرشدی فلدسپار قلیایی و کوارتز با شکلهای مثلثی و قلابمانند که در آن دو کانی در هم فرو رفتهاند و شبیه به نوشتارهایی با خط میخی یا تصویری شدهاند
-
green rust
زنگ سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، شیمی] نوعی محصول خوردگی سبزرنگ در سطح فلزات آهنپایه که کاتیونهای آهن فرِّو و فرِّیک و آنیون هیدروکسید و دیگر آنیونها مانند کربنات یا سولفات یا کلرید با هم در آن وجود دارند
-
vane-screw propeller, vane wheel
پروانۀ آسیابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی پروانه خاص شناورهای رودخانههای کمعمق که تیغههای آن مانند پرههای آسیاب آبی است و در عقب یا در دو سمت شناور قرار میگیرد و معمولاً تنها تا 40 درصد قطر آن در آب فرو میرود