کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرار کردن با معشوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
volatile
فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی مادهای که بهسادگی در دماهای نسبتاً پایین تبخیر میشود
-
trailing edge
لبۀ فرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] لبۀ عقب ماهیوار
-
ventricular escape
فرار بطنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تخلیۀ الکتریکی یاختههای ضربانساز بطن هنگامی که سرعت تخلیۀ سینوسی کم یا متوقف میشود
-
volatile matter
مواد فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] موادی غیر از آب که در هنگام حرارت دادن زغالسنگ در شرایط کاهنده (کماکسیژن) بهصورت گاز یا بخار از آن خارج میشوند متـ . فرّارها volatiles
-
escape velocity
سرعت فرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمترین سرعتی که جسم باید کسب کند تا بتواند برای همیشه از حوزۀ ربایش گرانشی جسم مادر بگریزد
-
evasion and escape
گریز و فرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیاتی که خروج نیروهای نظامی را از مناطق دشمن یا مناطق تحت نظر او ممکن میسازد
-
مواد جامد معلق فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← مَجمَف
-
volatile component, fugitive constituent
جزء سازندۀ فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مادهای مانند آب یا کربندیاکسید در ماگما که فشار بخار آن برای متمرکز شدن در هر فاز گازی به اندازۀ کافی بالا باشد
-
volatile organic compounds
ترکیبات آلی فرّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی محیطزیست و انرژی] مواد شیمیایی آلی که در دما و فشار معمولی بهآسانی تبخیر میشوند اختـ . تاف VOCs
-
mixed liquor volatile suspended solids
مواد معلق فرّار مایع مخلوط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] جامدات معلق فرّار موجود در مایع مخلوط
-
جستوجو در متن
-
ammoniation 2
آمونیاکدار کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] آمایش یا ترکیب کردن با آمونیاک
-
moderate
میانداری کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرا کردن قوانین در یک نظرآزمایی با اختیارات ویژه
-
tenderization
تُرد کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نرم کردن گوشت با روشهای شیمیایی یا فیزیکی
-
opening wedge osteotomy
استخوانبُری گوِهباز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] عوض کردن محور طولی با باز کردن قسمتی از استخوان برای صاف کردن استخوان بدجوشخورده