کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فام گزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
chromosome
فامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ساختاری رشتهای که در هستۀ یاختۀ درحالتقسیم مشاهده میشود و حامل اطلاعات ژنی است
-
minichromosome
فامتَنَک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ساختار دانهتسبیحی ژنگان ویروس پس از ورود به هستۀ یاختۀ میزبان
-
chromosomal
فامتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به فامتن
-
فامسایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ← سایه
-
chromosphere
فامسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] لایهای گازی در جوّ خورشید یا هر ستارۀ دیگر که در بالای سطح مرئی یا نورسپهر قرار دارد
-
chromaticity
فامنابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مشخصههای محرکی رنگی متناسب با مختصات آن بر روی صفحه در یک فضارنگ دوبُعدی که شامل فام و نابی است
-
chromakey, colour separation overlay, CSO
برش فام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فرایندی الکترونیکی یا رایانهای که در آن عناصر رنگی خاص یا فام جایگزین عناصر تصویری مختلف میشوند
-
triad 2
سهفام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] سه نقطۀ فسفری متصلبههم که در نمایشگر رنگی یک تصویردانه (pixel) را تشکیل میدهند
-
achromatic stimulus
محرک بیفام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] محرکی که موجب درک یک رنگ بیفام میشود
-
chromatic stimulus
محرک فامدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] محرکی که در شرایط حاکم بر تطابق چشم سبب درک یک رنگ فامدار میشود
-
chromaticity coordinates
مختصات فامنابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] دو بُعد هر سامانۀ رنگ، بدون بعد روشنی، که فامنابی بر مبنای آن توصیف میشود
-
chromosome theory of heredity
نظریۀ فامتنی وراثت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نظریهای که براساس آن فامتنها حامل اطلاعات وراثتی هستند
-
chromosome map, cytogenetic map
نقشۀ فامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نقشهای که در آن محل ژنها و نشانگرها بر روی فامتن مشخص شده است
-
chromosome mapping
نقشهنگاری فامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] تهیۀ نقشۀ فامتن
-
chromosome loss
ناپدیدی فامتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] دیده نشدن برخی فامتنهای یک یاخته در یاختههای دختری حاصل از آن