کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمل ران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عملآمده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← عملآورده
-
cured
عملآورده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی فراوردهای که با روشهای نگهداری مواد غذایی مانند دودی کردن و خشک کردن و نمکسود کردن و شور انداختن تولید شده باشد متـ . عملآمده
-
curing 3
عملآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا، کشاورزی- علوم باغبانی] [علوم و فنّاوری غذا] فراوری مواد غذایی برای نگهداری و بهبود طعم و رنگ، مانند دودی کردن، خشک کردن، نمکسود کردن و شور انداختن [کشاورزی- علوم باغبانی] مجموعۀ کارهایی که برای نگهداری و عرضه بر روی محصول انجام...
-
translation operation
عمل انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایند جابهجایی بدون چرخش
-
symmetry operation
عمل تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عملی هندسی که بخشی از ساختار بلوری را بازتولید میکند
-
algebraic operation
عمل جبری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] هریک از عملهای جمع و تفریق و ضرب و تقسیم و به توان رساندن و استخراج ریشه
-
binary operation
عمل دوتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] قاعدهای برای ترکیب دو عضو یک مجموعه که حاصل این ترکیب، عضوی از آن مجموعه باشد
-
curing agent 2
مادۀ عملآور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مادهای که برای عملآوری مواد غذایی به کار میرود، مانند نمک طعام، نیتراتها، نیتریتها، شکر و ادویه
-
curing salts
نمکهای عملآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نمکهای مورد استفاده برای عملآوری مواد غذایی
-
pragmatist feminism
فمینیسم عملگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] شاخهای از فلسفۀ فمینیسم که افزون بر بازیابی نوشتههای زنان در سنت عملگرا، فلسفۀ عملگرا را همچون بنیانی برای نظریۀ فمینیسم به کار میبندد و بسط میدهد
-
cured meat
گوشت عملآمده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گوشتی که با افزودن مواد عملآور، مانند نمکطعام و مواد تثبیتکنندۀ رنگ، فراوری شده است
-
dud
مهمات عملنکرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مهماتی که از ابتدا آن طور که باید مسلح نشده یا پس از مسلح شدن عمل نکرده است
-
curing brine
آبنمک عملآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آبنمک مورد استفاده برای عملآوری مواد غذایی، مانند فراوردههای گوشتی
-
police use of force
شدت عمل پلیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] استفادۀ افسر پلیس از نیروی فیزیکی در مواجهه با یک عضو از جامعه
-
dry curing
عملآوری خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در آن نمکهای عملآوری به سطح مواد غذایی، مانند گوشت و ماهی، مالیده میشود