کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علوفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
wafered hay, pelleted feed
قرص علوفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] قطعۀ کوچک و قرصمانندی که از فشردهسازی علوفۀ خشک درست میکنند
-
forage harvester
دروگر علوفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی که علوفه را درو میکند یا علوفۀ دروشده را از زمین برمیدارد و پس از خرد کردن و بستهبندی به وسیلۀ نقلیۀ دیگری منتقل میکند
-
baler
علوفهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی برای فشرده کردن علوفه و بستهبندی آن
-
ley farming
تناوب غله - علوفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کشت تناوبی خانوادۀ نیامداران بهخصوص یونجههای یکساله و شبدر در تناوب با غلات
-
ensilage
سیلو کردن علوفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایند نگهداری و ذخیرهسازی علوفه در حجم انبوه در سیلو
-
جستوجو در متن
-
chopper, forage chopper
خردکن 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] دستگاهی برای خرد کردن علوفه
-
stubble ground
زمین کُلَشدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] زمینی که محصول علوفهای یا دانۀ آن برداشت شده است
-
dry matter disappearance
کاهش مادۀ خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کاهش وزن خشک علوفه در هضمِ درشیشهای
-
hay rake
شانه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی برای جمعآوری علوفۀ دروشده و ردیف کردن آنها
-
chopper blower
خردکن دمنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] دستگاهی که علوفه را خرد میکند و با استفاده از جریان باد آن را به مجاری انتقال میراند
-
meadow
چمنزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] عرصهای که در آن علف یا یونجه میروید و بهعنوان چراگاه به کار میرود یا علوفۀ خشک از آن تهیه میشود
-
deferred grazing
چرای تأخیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جلوگیری موقت از ورود دام به مرتع با هدف فراهم کردن شرایط رشد گیاهان علوفهای تا مرحلهای مشخص
-
berseem clover, berseem
شبدر بِرسیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی از خانوادۀ نیامداران که برای اصلاح خاک یا تولید علوفه کشت میشود متـ . شبدر مصری
-
crop science, agricultural science
علوم زراعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] شاخهای از علم که به پژوهش دربارۀ آموزش و ترویج فعالیتهای مرتبط با گیاهان زراعی برای تولید غذا و الیاف و علوفه میپردازد