کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصبي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ganglion
گره عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مجموعۀ اجسام یاختهای عصبی که خارج از مغز و نخاع قرار دارند متـ . گره 2
-
neural tube, medullary tube, cerebromedullary tube
لولۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] لولهای عصبپوششی که در نتیجۀ به هم جوش خوردن چینهای عصبی به وجود میآید و بافت دستگاه عصبی مرکزی را تشکیل میدهد
-
neural groove, medullary groove
ناوک عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ناوکی که در فرایند شکلگیری لولۀ عصبی و در نتیجۀ فرورفتگی صفحۀ عصبی رویان و به یکدیگر نزدیک شدن لبههای ایجادشده به وجود میآید
-
neurofilament
نخینۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هریک از ساختارهای نازک و رشتهمانندی که از در کنار هم قرار گرفتن آنها بافۀ عصبی به وجود میآید متـ . پینخینه
-
migrainous neuralgia, cluster headache, Horton disease, vasomotor headache
میگرن عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] سردرد یکطرفهای در پیشانی و بالای چشم که با افزایش دمای ناحیۀ دردناک و ریزش اشک و آببینی همراه است متـ . پیمیگرن
-
neural activity
فعالیت عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مجموعۀ کنشها و واکنشهایی که در یاختههای عصبی صورت میگیرد
-
neural circuit
مدار عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مسیری که در آن یک جریان الکتریکی در عصب انتقال مییابد متـ . مدار 1 circuit
-
یاختۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← پییاخته
-
nucleus 1
تودۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] گروهی از پییاختهها که عموماً در دستگاه عصبی مرکزی قرار دارند و با بافههای یک عصب خاص ارتباط مستقیم دارند متـ . پیتوده
-
neural fold, medullary fold
چین عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هریک از دو چین صفحۀ عصبی که در دو سوی ناوک عصبی قرار دارد و در نتیجۀ به هم جوش خوردن آنها لولۀ عصبی به وجود میآید
-
neural crest
ستیغ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نواری تیغهمانند از یاختههای بنیادی در ناحیۀ پشتیـ کناری لولۀ عصبی که گرههای نخاعی و مغزی و برخی ساختارهای دیگر را به وجود میآورد
-
nerve accommodation, accommodation 4
تطابق عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بالا رفتن سطح آستانۀ تحریک در هنگام گذر مستمر یک محرک
-
neurofibrile
بافۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هریک از رشتههای ظریفی که در جهات مختلف از درون میانیاختۀ یک پییاخته میگذرد و به آسهها و دارینهها منتهی میشود متـ . پیبافه
-
neural presbycusis
پیرگوشی عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] پیرگوشی ناشی از فقدان پییاختههای شنوایی در حلزون
-
neural plate, medullary plate
صفحۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] صفحۀ ضخیم برونپوست در رویان که لولۀ عصبی از آن به وجود میآید