کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضروری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
essential aminoacid
آمینواسید ضروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] هریک از آمینواسیدهایی که بدن قادر به ساختن آنها نیست یا نمیتواند به مقدار مورد نیاز آنها را بسازد
-
essential element
عنصر ضروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] هریک از عنصرهای لازم برای زنده ماندن و رشد جانداران
-
essential fatty acid
اسید چرب ضروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه، شیمی] اسیدچربی که بدن قادر به ساختن آن نباشد یا نتواند به مقدار مورد نیاز آن را بسازد و درنتیجه لازم است در رژیم غذایی وجود داشته باشد
-
جستوجو در متن
-
primer 2
پیشگام 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مولکولی که وجود آن برای ساخته شدن مولکول دیگر ضروری است
-
supply ship
ناو تدارکاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ناوی که کارکنان یا اقلام ضروری را جابهجا میکند
-
health need
نیازهای سلامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] آنچه برای سلامت و راحتی و آسایش فرد ضروری است
-
conjugon
همیوغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] عامل ژنی ضروری در فرایند همیوغی
-
specifications for a traverse, taverse specifications
مشخصات پیمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] جزئیات ضروری مربوط به روشها و معیارهای یک پیمایش نقشهبرداری
-
complete protein
پروتئین کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] پروتئینی که تمامی آمینواسیدهای ضروری برای بدن انسان در ساختار آن موجود است
-
power plant 1
نیروگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجموعۀ موتور و ملخ و متعلقات آن و وسایل واپایش که برای عملکرد مناسب هواگَرد ضروری است
-
absolute poverty
فقر مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] وضعیتی که در آن فرد از منابع ضروری برای ادامۀ زندگی بهکلی محروم است
-
rod cell, rod, retinal rod
یاختۀ استوانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] یکی از دو نوع یاختۀ حساس به نور در شبکیۀ چشم که برای دید در تاریکی ضروری است
-
cone cell, cone, retinal cone
یاختۀ مخروطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] یکی از دو نوع یاختۀ حساس به نور در شبکیۀ چشم که برای دید دقیق ضروری است
-
subside
یارانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] کمک مالی دولت برای پایین آوردن قیمت مایحتاج ضروری مردم