کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفگریزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
balking
صفگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] امتناع مسافر یا راننده از ورود به صف
-
واژههای مشابه
-
queue
صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] مجموعهای از برخوانیها که در نوبت پردازش قرار میگیرند
-
ploughing
فرمانگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] از دست رفتن فرمانگیری خودرو
-
lipophobicity, lipophobia
چربیگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی آن دسته از ترکیبات شیمیایی که چربیها را پس میزنند
-
anomaly 3
سامانگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وجود بینظمی و بیقانونی در زبان
-
loss aversion
زیانگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] پرهیز از زیان ازطریق پرداختن به موضوعی که زیانهای نپرداختن به آن بیش از توجه به آن باشد
-
bank run
بانکگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] وضعیتی که در آن بسیاری از مشتریان بانکها و مؤسسات مالی، بهدلیل تردید درمورد توان مالی آن بانکها یا مؤسسات مالی، همزمان برای برداشت منابع خود از آن بانکها یا مؤسسات مالی اقدام میکنند و درنتیجه، با افزایش شمار برداشتها، احتمال قراردادشک...
-
apoliticism
سیاستگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] خودداری نظاممند از مشارکت در فعالیتهای سیاسی و بیتوجهی نسبت به آن
-
voter apathy
رأیگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] بیعلاقگی مردم به رأی دادن در انتخابات
-
queue address
نشانی صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نشانگر منحصربهفرد هر صف که شناسۀ گروهی و تعداد اعضای صف را مشخص میکند
-
queue discipline
نظم صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] روال حاکم بر صف که خدماتدهی به صف براساس آن صورت میگیرد؛ مثلاً خدماتدهی ممکن است بر این اساس صورت گیرد که نخست افزارههایی خدمات دریافت میکنند که در آغاز صف باشند
-
reneging
ترک صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خروج از صف قبل از رسیدن نوبت
-
stable queue
صف باثبات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] صفی که طول آن از اندازۀ مشخصی بیشتر نمیشود
-
queueing
صفبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فرایند ایجاد تأخیر در یک کنش تا پیدایش وضعیت مطلوب، مانند در صف قرار دادن درخواست تماس تا آزاد شدن خط