کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحنه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
scene 1
صحنه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] [سینما و تلویزیون] 1. مجموعۀ نماهایی که در یک مکان واحد، از یک رویداد فیلمبرداری شود 2. محل وقوع رویدادی که از آن فیلمبرداری میشود [هنرهای نمایشی] واحد تقسیم پرده یا نمایشنامه که مبنای آن ورود و خروج شخصیتهای نما...
-
جستوجو در متن
-
image-based rendering, image rendering
نونمایی تصویرمبنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تولید تصویری تازه از یک صحنه با استفاده از تصاویری که پیشتر از آن صحنه گرفته شده است
-
technical rehearsal
تمرین فنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] از مراحل آخر تمرین نمایش که برای هماهنگی با عوامل فنی صحنه، یعنی نور و صدا و صحنه، در صحنۀ اصلی نمایش انجام میشود
-
ageing effects
کهنهنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] جلوههای ویژهای برای کهنه یا قدیمی نشان دادن عناصر صحنه یا برخی از صحنههای منتخب
-
action axis, imaginary line
خط فرضی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] خط یا محوری نامرئی در صحنۀ فیلمبرداری که تفکیککنندۀ قطبهای نمایشی صحنه است
-
glass shot, glasswork
نمای شیشهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] 1. نمایی مرکب از صحنۀ واقعی و جزئیات نقاشیشده بر روی شیشه 2. شیشهای که بر روی آن جزئیاتی از یک صحنه نقاشی میشود تا در تلفیق با صحنۀ واقعی جلوۀ ویژۀ خاصی ایجاد کند
-
cyclorama 1
پردۀ گِرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] پردۀ بزرگ سفید و شفاف، معمولاً در عمق صحنه، که برای نمایش فیلم از روبهرو و برای نمایش اسلاید از پشت صحنه به کار میرود و اطراف صحنه را میپوشاند
-
player, actor 1, actress 1
بازیگر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] هنرمندی که نقشی را بر روی صحنه اجرا میکند
-
retake
بازبرداشت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلمبرداری مجدد از یک صحنه
-
act
پرده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] 1. بزرگترین واحد تقسیم نمایشنامه که خود به چند صحنه تقسیم میشود 2. واحد تقسیم صحنهها
-
apron 2, forestage
جلوصحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] پیشآمدگی صحنه از پرده تا لبۀ صحنه که گاه تا روی چال سازگان (orchestra pit) امتداد دارد
-
soliloquy, monolog 1/ monologue 1
تکگویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] سخنانی که یک شخصیت بهتنهایی بر روی صحنه بیان میکند
-
environmental theatre
نمایش محیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نمایشی که در هنگام اجرای آن علاوه بر صحنۀ تماشاخانه از جایگاه تماشاگران و تمام محیط تماشاخانه نیز بهمثابۀ صحنه استفاده میشود
-
aside
کنارگویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] جملاتی که یک شخصیت بر روی صحنه بیان میکند بهطوریکه تماشاگران متوجه آن بشوند، ولی، بنا بر قراردادهای تئاتری، شخصیتهای دیگر صحنه متوجه آن نشوند