کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
blunt ended DNA
دِنای سرصاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] دِنایی که سر صاف دارد
-
chorion laeve
برونشامۀ بیپرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بخش صاف و بدون پرز برونشامه متـ . برونشامۀ صاف smooth chorion
-
crystal face
وجه بلور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، فیزیک] هریک از سطوح صاف و بیرونی بلور
-
full gloss
تمامبرّاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی سطحی که در تمام زوایا صاف و آینهای دیده میشود
-
palm 1, palm of anchor
پهنک 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قسمت پهن و صاف پنجۀ لنگر
-
ghee, butter oil, butterfat
روغن حیوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنی که از ذوب و صاف کردن کره به دست میآید
-
flat
عرشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بخش کوچکی از عرشه که صاف و بدون انحنا است
-
enamel 1
لعاب 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] روپوشهای با سطح صاف و برّاق یا نیمهبرّاق
-
nanofiltration
نانوصافش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی، مهندسی بسپار] نوعی فرایند صافش که در آن ذراتی با اندازۀ نانو را میتوان صاف کرد
-
microfiltration
میکروصافش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] نوعی فرایند صافش که در آن ذراتی با اندازۀ میکرونی را میتوان صاف کرد
-
closing wedge osteotomy
استخوانبُری گوِهبسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] برداشتن گوِهای از یک طرف استخوان برای صاف کردن استخوان بدشکل
-
spasmolytic
تنجشزدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ویژگی آنچه مانع از تنجش/گرفت، بهخصوص تنجش/ گرفت عضلات صاف شود
-
entire colony
پَرگَنۀ کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] پَرگَنهای با حاشیۀ کامل که لبۀ آن گرد و صاف است
-
filterable
صافشپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] ویژگی مخلوط جامدـ سیالی که بتوان آن را صاف کرد
-
platform reef
آبسنگ سکویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] آبسنگ نسبتاً کوچکی که سطح فوقانی آن صاف است