کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شفاف شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
transparent medium
محیط شفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] محیطی که نور مرئی یا بخشی از پرتوهای الکترومغناطیسی از آن عبور کند
-
translucidus
نیمشفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری با تکه یا برگه یا لایۀ گسترده که بخش بیشتری از آن چنان است که مکان خورشید یا ماه از پشت آن پیداست؛ این اصطلاح همراه با ابرهای فرازکومهای و فرازپوشنی و پوشنکومهای و پوشنی میآید
-
glaze ice, clear ice
یخ شفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پوششی از یخ معمولاً شفاف و هموار
-
translucent colony
پَرگَنۀ شفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] پَرگَنهای که مانند شیشه یا قطرۀ آب روشن و شفاف است
-
perlucidus
پارهشفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تکه یا برگه یا لایۀ گستردهای از ابر که فضاهای خالی مشخص و غالباًً بسیار کوچک در میان اجزای آن دیده میشود؛ این فضاها سبب میشوند که خورشید یا ماه یا آسمان آبی یا ابرهای بالاتر بر فراز آن دیده شوند؛ این اصطلاح همراه با ابرهای فرازکومهای ...
-
transparent
شفاف 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] دارای شفافیت
-
شفاف 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← شفافسازیشده
-
clear coat
شفافپوشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پوشۀ شفافی که بر روی بُنپوشه قرار میگیرد
-
transparent colour
رنگ شفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] رنگی که نور را از خود عبور میدهد
-
translucent medium
محیط نیمشفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] محیطی که نور مرئی از آن عبور کند، اما نتوان از پشت آن تصویر واضحی از شیء مشاهده کرد
-
sparry calcite, sparite
کلسیت شفافبلور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بلور شفاف و دانهدرشت کلسیت
-
clearing 2
شفافسازی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] زدودن کدورت بافت در طی فرایند پردازش بافت
-
polishing 3
شفافسازی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در آن پس از بوزدایی روغن خوراکی، کدورت احتمالی آن را با سرد کردن و جداسازی میگیرند
-
جستوجو در متن
-
colony counter
پَرگَنهشمار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ابزاری برای شمارش پرگنهها در محیط کشتی که دارای صفحهای روشن و شفاف است و به بخشهای کوچکتر با مساحت معین تقسیم شده است