کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگین دلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
heavy aircraft
هواگَرد سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی با وزن بیشینۀ برخاست بیشتر از 136080 کیلوگرم متـ . جت سنگین heavy jet
-
high comedy
کمدی سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نوعی کمدی که در آن طرح داستان و گفتوگوها و حرکات بازیگران بسیار سنجیده طراحی میشود و خالی از رفتار غیرمؤدبانه و خلاف اخلاق است
-
heavy mineral
کانی سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کانی آواری یک سنگ رسوبی که وزن مخصوص آن بیش از مقدار استاندارد (معمولاً 2/85) باشد
-
hard drug
مواد سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مواد اعتیادآوری که میزان آسیبزایی آنها زیاد است
-
heavy water
آب سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] آبی که هیدروژنهای موجود در مولکول آن از نوع هیدروژن سنگین یعنی اتمی با هستۀ متشکل از یک پروتون و یک نوترون هستند
-
heavy jet
جت سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← هواگَرد سنگین
-
high crime, anticipatory crime, anticipatory offense, inchoate offense
جُرم سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] جرمی که ارتکاب آن باعث آسیب دیدن اخلاق عمومی شود و شامل یکی از سه جرمِ «شروع به ارتکاب جرم» و «توطئه/ دسیسهچینی» و «تحریک به ارتکاب جرم» است که اقداماتی برای ارتکاب سایر جرایم به شمار میروند
-
heavy rail
ریل سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلی که وزن یک متر از آن بیش از پنجاه کیلوگرم باشد
-
nose-heavy
دماغهسنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ویژگی پیکرۀ هواگَردی که دماغۀ آن در هنگام رها شدن فرمان در وضعیت طبیعی به سمت پایین میل کند
-
tail-heavy
دُمسنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ویژگی مربوط به تعادل هواگَرد که در آن گرانیگاه عقبتر از حد مجاز است
-
gorging
سنگینخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مصرف یک یا دو وعدۀ غذایی مفصل با کلسترول زیاد به جای سه وعدۀ اصلی
-
wing-heavy
بالسنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ویژگی وضعیتی در پرواز که در آن یکی از بالها به علت تنظیم نبودن سطوح فرمان به سمت پایین متمایل میشود
-
heavy vehicle
خودروِ سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خودروی با بیش از چهار چرخ فعال
-
heavy water reactor
واکنشگاه آب سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] واکنشگاه/ رآکتوری هستهای که در آن از آب سنگین بهعنوان کندساز استفاده میشود متـ . رآکتور آب سنگین
-
wing-heavy aircraft
هواپیمای بالسنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواپیمایی که دچار وضعیت بالسنگین شده است