کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
micropyle
سُفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] منفذی در تخمکپوش گیاهان که معمولاً لولۀ گَرده ازطریق آن وارد تخمک میشود
-
papule
سفتدانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] برآمدگی توپُر سفت و کوچکی با حدود مشخص در پوست
-
hispid
سفتمو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرکپوش پوشیده از کرکهای بسیار بلند و محکم که غالباً قابلیت نفوذ به درون پوست را دارند
-
hard-curd milk
شیر سفتدَلَمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شیری که براثر انعقاد، دَلَمه سفت ایجاد میکند
-
جستوجو در متن
-
micropylar
سُفتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به سُفت
-
stroma vitreum, stroma of vitreous, vitreous stroma
زیداربست زجاجیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] داربستی از موادی سفت که زجاجیۀ چشم را در بر میگیرد
-
thermoplastic material
مادۀ گرمانرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که بهدفعات با گرمایش نرم و سپس با سرمایش سفت میشود
-
erection
نعوظ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] وضعیتی که در آن آلت سفت و محکم میشود و بهطور طبیعی با تحریک جنسی صورت میگیرد
-
hirsute
ریشسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرکپوش با کرکهایی بلند و سفت
-
hardness
سختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مادۀ غذاییای که بافت آن محکم و سفت است
-
solid medium
محیط جامد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] محیطی مغذی که با افزودن عامل سفتکننده مانند آگار جامدسازی میشود
-
myogelosis
ماهیچهسفتاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] وضعیتی که در آن یک یا چند ماهیچه یا بخشی از یک ماهیچه، بهویژه ماهیچههای سرینی، سفت میشود
-
mucronulate
نوکمنقارکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی زائدۀ رأسی سفت و راستی که نسبت طول و عرض آن مساوی یا کوچکتر از یک باشد
-
plow pan, tillage pan, plow sole
کف شخم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] سطحی از خاک که در نتیجۀ فشار کف گاوآهن برگرداندار سفت میشود