کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساز فولاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لازمساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ناگذرساز
-
flocculant
لختهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] پلیالکترولیتِ (polyelectrolyte) آلی محلول در آب که بهتنهایی یا همراه با نمکهای معدنی تودههای جامدی ایجاد میکند که بهسرعت در آب یا فاضلاب تهنشین میشوند
-
batching plant
مخلوطساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] دستگاهی که نسبت مواد مورد نیاز برای تولید یک محصول، مانند سیمان، بتون، آسفالت، را تعیین و پس از مخلوط کردن آنها محصول نهایی را تهیه میکند
-
متعدیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← گذراساز
-
complementizer, subordinator, subordinating conjunction
متممساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عناصر زبانی نشاندهندۀ بند پیرو متـ . متممنما
-
نرمالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] ← بهنجارساز
-
mapper
نقشهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] طراح و تهیهکنندۀ نقشه
-
nonsecretor
ناترشحساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] شخصی که بزاق یا دیگر ترشحات بدن وی فاقد پادگنهای گروه خونی ABO است
-
emulsifier, disperser
نامیزهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هر عاملی که موجب پایداری یک نامیزه شود متـ . عامل نامیزهساز emulsifying agent
-
activator 2
فعالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] [شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که باعث واکنشپذیر شدن مادهای دیگر میشود [فیزیک] نوعی بینظمی در بلورهای یونی یا نیمرسانا که باعث بروز درخشایی (luminescence) در آنها میشود
-
compressor
فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش میدهد
-
centralizer, commutant
مرکزیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک گروه، زیرگروه متشکل از همۀ عنصرهایی از گروه که با عنصری مفروض یا با همۀ عنصرهای زیرمجموعهای مفروض از گروه جابهجا میشوند
-
modulator
مدولهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] دستگاهی که نشانک/ سیگنال حامل را مدوله کند
-
sporoblast
هاگساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] مرحلهای از تکثیر غیرجنسی در برخی انگلها پیش از تشکیل مامیاخته و پیدایش هاگدانهها در آن
-
demodulator
وامدولهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] دستگاهی که عمل وامدولهسازی انجام دهد