کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
open 2
بازیکن رها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکنی که از نزدیک توسط حریف یارگیری نشده است
-
جستوجو در متن
-
primary pollutant
آلایندۀ اولیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آلایندهای که به همان شکلی یافت میشود که در محیط رها شده است
-
free-spinning tunnel
تونل فروچرخش آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی تونل فروچرخش که در آن مدل رها و بدون اتصال است
-
mousing 1
دهانهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سیم یا طنابی که در دهانهبندی از آن برای جلوگیری از رها شدن بار از قلاب استفاده میشود
-
air emissions 1
گسیل آلایندهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] تخلیه یا رها کردن مواد آلایندۀ سمی در هوای آزاد
-
bomb release point
نقطۀ رهاسازی بمب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نقطهای که هواگَرد پس از رسیدن به آن بمب را به سوی هدف رها میکند
-
disposal 2, burial 3
واسپارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] رها کردن جسد در آب یا قرار دادن آن در خاک یا آتش یا هوا
-
fallow 2
آیشگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رها کردن زمین زراعی بدون کشت در یک فصل یا دورۀ زراعی
-
holocrine
تمامریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] ویژگی غدهای ترشحی که در آن تمامی یاخته با مادۀ ترشحی آن رها میشود
-
drift bottle, floater
بطری رانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] بطری یا شیئی که برای مطالعۀ جریانهای اقیانوسی، در آب دریا رها میشود
-
shoot 4
شلیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در تیراندازی، عمل چکاندن ماشه یا رها کردن زهکمان
-
dispenser
رهاساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسیلهای در هواگَرد که با آن مهماتی مانند خاشه و منور را حمل و رها میکنند
-
release
رهش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] عمل رها کردن زه و تیر با دستِ خم
-
aquatic disposal, water burial, fluvial funeral, river burial
آبسپاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی تدفین که در آن جسد را در آب رود یا دریا رها میکنند