کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راه بند 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
subordinate clause, embedded clause
بند پیرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بند وابسته به بند پایه در بندهای مرکب متـ . بند وابسته dependent clause
-
dependent clause
بند وابسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← بند پیرو
-
main clause, matrix clause, superordinate clause
بند پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بند غیروابسته در بندهای مرکب
-
complement clause
بند متممی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که برای بند دیگر نقش فاعلی یا مفعولی دارد
-
Chilopoda
لَبپاویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از بیوَرپاوندان که گوشتخوارند و ضمائم سر آنها شبیه به ضمائم سر حشرات است؛ این جانوران یک جفت شاخک و یک جفت آروارۀ بالا و یک یا دو جفت آروارۀ پایین دارند؛ تعداد بندهای آنها به 177 بند میرسد و هر بند، بهجز بند بعد از سر و دو بند...
-
بند 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ← مفصل
-
through-composed 1
چندساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی ساختار آوازی که در آن برای هر بند لحنی مناسب با محتوای آن بند به کار میرود
-
complex sentence
جملۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] جملهای که یک بند پایه و دستکم یک بند پیرو دارد متـ . جملۀ ناهمپایه
-
Maxillopoda
آروارهپاویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از سختپوستوندان که عموماً پنج بند سری و شش بند سینهای و چهار بند شکمی و یک فرینه (telson) دارند؛ این جانوران در بخش شکمی فاقد زائده هستند و ضمائم سایر قسمتهای بدن آنها تحلیل رفته است و معمولاً فاقد پای شکمی (abdominal appenda...
-
weighing line
بند شناوۀ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] طنابی که یک سر آن به تاج لنگر و سر دیگر به بویۀ لنگر وصل است متـ . بند بویۀ لنگر
-
complementizer, subordinator, subordinating conjunction
متممساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عناصر زبانی نشاندهندۀ بند پیرو متـ . متممنما
-
verb raising
ارتقای فعل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] حرکت فعل از بند پیرو
-
relative clause
بند موصولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که توصیفکنندۀ یک گروه اسمی است
-
verb-second
فعلدوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] زبانی که در آن فعل در جایگاه دوم بند قرار دارد
-
subordination
وابستهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فرایند یا نتیجۀ تشکیل رابطه پایه و پیرو میان دو بند متـ . پیروسازی