کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رازی را برملا کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
sequence1
خطساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نسخۀ ضبطشده از دادههای میدی یا دادههای صوتی که میتوان آن را پخش کرد و ازطریق آن سختافزار یا نرمافزار میدی پردازندهها و سینتیسایزرها (synthesizers) و نمونهپردازها را واپایش کرد
-
controllability
واپایشپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] قابلیت آنچه بتوان بر آن نظارت داشت یا آن را مهار و محدود کرد
-
sampling unit
واحد نمونهگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] واحدی از جامعه که میتوان آن را بهعنوان نمونه انتخاب کرد
-
stratigraphic sequence
توالی لایهنگاشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مجموعهای از نهشتهها که میتوان آنها را براساس اصول لایهنگاشتی مرتب کرد
-
irreversible
برگشتناپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ویژگی فرایندهایی که نمیتوان آنها را با تغییر بسیار کوچک شرایط خارجی وارونه کرد
-
net plankton
دروایان تورگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] دروایانی که میتوان آنها را با تور ریز صید کرد
-
portable 2 (fr.)
دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی دستگاه یا وسیلهای که بتوان آن را با دست حمل کرد
-
filterable
صافشپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] ویژگی مخلوط جامدـ سیالی که بتوان آن را صاف کرد
-
ruled surface
رویۀ خطدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] رویهای که بتوان آن را با حرکت خط راست ایجاد کرد
-
crop pasture
محصول چَراپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] محصول کشاورزی که معمولاً باید آن را برداشت کرد، اما بهضرورت میتوان برای چَرای دام از آن استفاده کرد
-
regression analysis
تحلیل وایازشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] تحلیل ارتباط بین میانگین یک متغیر تصادفی موسوم به پاسخ با یک یا چند متغیر موسوم به تبیینگر یا پیشگو بهصورت یک معادلۀ ریاضی بهطوریکه بتوان میانگین پاسخ را به ازای مقداری معین از پیشگو برآورد کرد و میزان تأثیر هر پیشگو را بر پاسخ ارزی...
-
explanatory variable
متغیر تبیینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] در همهگیرشناسی، متغیری که میتوان در آن، براساس علیت، رابطه یا پیامد مشاهدهشده را توصیف کرد
-
latent variable
متغیر نهان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] متغیری با چنان ساختارِ نظری که نتوان آن را مستقیماً اندازهگیری کرد
-
argentometer
نقرهسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] دستگاهی که میتوان با آن مقدار نمکهای موجود در یک مخلوط را ازطریق رسوب دادن نقره اندازهگیری کرد
-
nanofiltration
نانوصافش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی، مهندسی بسپار] نوعی فرایند صافش که در آن ذراتی با اندازۀ نانو را میتوان صاف کرد