کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیدبانیشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
observed
دیدبانیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ویژگی یک یا چند عنصر هواشناختی که مشاهده و ارزیابی شده است
-
واژههای مشابه
-
look-out 2, look-outs
دیدبانی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] استفاده از تمامی وسایل و تجهیزات موجود اعم از دیداری و شنیداری برای پایش خطرات احتمالی در اطراف کشتی
-
observation 1
دیدبانی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برآورد یک یا چند عنصر هواشناختیِ معرف حالت جوّ متـ . دیدبانی وضع هوا weather observation
-
mountain observation
دیدبانی کوهستانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مجموعهای از اندازهگیریهای لحظهای وضع هوا که در یک مکان کوهستانی انجام و ثبت میشود
-
meteorological observation
دیدبانی هواشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ارزیابی یا اندازهگیری یک یا چند عنصر هواشناختی
-
fire lookout 1, lookout, lookout tower
برج دیدبانی حریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مکان و سازههای مرتبطی که از فراز آنها میتوان حریق را آشکارسازی و گزارش کرد
-
winds aloft observation
دیدبانی بادهای بالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سنجش و محاسبۀ سمت و سرعت باد در ترازهای مختلف جوّ در بالای سطح زمین
-
marine weather observation
دیدبانی دریایی وضع هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دیدبانی وضع هوا در دریا توسط کشتی
-
weather obseration
دیدبانی وضع هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← دیدبانی
-
meteorological observing station
ایستگاه دیدبانی هواشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ایستگاهی برای دیدبانیهای هواآبشناختی متـ . ایستگاه هواشناسی meteorological station
-
topicalized
مبتداسازیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی سازهای که در جمله مبتدا واقع شده است متـ . مبتداشده
-
dissimilated
ناهمگونشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، زبانشناسی] ویژگی یک واحد آوایی که مشخصه یا مشخصههای آن دچار ناهمگونی شده باشد متـ . ناهمگون
-
hosted
میزبانیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی دادههایی که آنها را میزبانی کرده باشند
-
dramatized
نمایشیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] ویژگی اثر یا متن نمایشی برگرفته از یک نوشتۀ ادبی یا غیرادبی