کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوست پرستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
methanophilic
متاندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ← متانپرورد
-
extremophil
فریندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] هریک از کهنباکتریهایی که تمایل به زندگی در محیطی خاص با دما و نمک زیاد داشته باشد
-
germanophile
آلماندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] کسی که آلمان علاقۀ شدیدی به آلمان دارد
-
siderophile
آهندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی عنصری که بیشتر در فاز فلزی متمرکز است تا در فازهای سیلیکاتی و سولفیدی و احتمالاً بیشتر در هستۀ زمین متمرکز است تا در گوشته و پوستۀ آن
-
lipophilic
چربیدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی آن دسته از مولکولها که در حلاّلهای چربیگون بهسهولت حل میشوند
-
biophile
زیستدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی عناصری که بهطور شاخص در اندامگانها و مواد آلی یافت میشوند
-
chionophile
برفدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که زمستان طولانی با پوشش برف زیاد را تحمل میکند یا به آن نیاز دارد
-
lithophile
سنگدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] عنصری که بیشتر در فاز سیلیکاتی شهابسنگها جمع شود تا در فازهای فلزی یا سولفیدی؛ این گونه عناصر در پوستۀ سیلیکاتی زمین متمرکز میشوند
-
lyophilic, solvent loving
حلاّلدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی مادهای که میل به حلاّل دارد
-
amphiphilic, amphipathic
دومحیطدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی مادهای که در مولکولهای آن هر دو نوع گروه حلاّلدوست و حلاّلگریز وجود داشته باشد
-
hydrophilic
آبدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی مادهای که میل به جذب آب دارد
-
philanthropist,philanthrope,humanitarianist, humanitarian 1
انساندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] کسی که قائل به اصول انساندوستی است
-
entomophilous
گیاه حشرهدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] گیاهی که گردهافشانی و تلقیح گل در آن بهکمک حشراتی انجام میشود که از گلی به گل دیگر میروند
-
electrophilic substitution reaction
واکنش جانشینی الکتروندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنشی که در آن یک الکتروندوست با جابهجا کردن گروه ترککننده به اتم کربن در یک مولکول متصل میشود
-
nucleophilic substitution reaction
واکنش جانشینی هستهدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنشی که در آن یک هستهدوست با جابهجا کردن گروه ترککننده به اتم کربن در یک مولکول متصل میشود متـ . جابهجایی هستهدوست nucleophilic displacement