کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دقيق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
precise
دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ویژگی روش یا دستگاهی که بتواند نتایجی ارائه دهد که در صورت تکرارِ عمل، تغییر اندکی داشته باشد
-
spot landing, accuracy landing
نشست دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فرود هواگَرد آموزشی یا نمایشی بر نقطه یا محل مشخص
-
pinpoint
نقطۀ دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نقطهای بر روی زمین که دقیقاً شناسایی شده و هدف بسیار کوچکی را نشان میدهد
-
dead size, dead measure, exact size, exact measure
ابعاد دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ابعاد اندازهگیریشده و درست چوب در هر مرحله از تبدیل و فراوری
-
precise levelling, levelling of high precision
ترازیابی دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نوعی ترازیابی که با دقت و سرشکنی مکرر و واسنجی تجهیزات انجام میشود متـ . ترازیابی درجهیک first-order levelling
-
precision approach
تقرب دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تقربی که در آن اطلاعات مربوط به بُرد و سمت و زاویۀ سُرش در اختیار خلبان قرار میگیرد
-
precise traverse
پیمایش دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] اصطلاحی که پیش از مه 1925 در برخی نهادهای نقشهبرداری ایالات متحده برای ردهای از پیمایشها بهکار میرفت که تقریباً برابر است با ردۀ پیمایشهای درجۀ دو از طبقۀ II مطابق با طبقهبندی 1974
-
precision approach path indicator, PAPI / Papi
مسیرنمای تقرب دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ردیفی از چراغهای راهنمای روی باند که تقرب دقیق را برای خلبان امکانپذیر میسازد متـ . چراغهای پاپی
-
precision-guided munitions, PGM
مهمات هدایتدقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سلاحی مجهز به جستوجوگر که با شناسایی انرژی الکترومغناطیسی بازتابی از هدف یا نقطۀ مرجع و پردازش آن فرمانهای هدایت را برای سامانۀ واپایش ارسال میکند و بهاینترتیب، سلاح به سمت هدف هدایت میشود
-
precision approach radar, PAR
رادار تقرب دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] رادار اولیهای که موقعیت دقیق هواگَرد را در هنگام تقرب مشخص میکند
-
investment casting
ریختهگری دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] فرایندی که در آن معمولاً از یک مدل ذوبشونده یا تبخیرشونده استفاده میشود؛ مدل مومی با سرامیک پوشش داده میشود و قطعات تولیدی ابعاد و سطوح مطلوبی دارند
-
جستوجو در متن
-
first-order levelling
ترازیابی درجهیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ← ترازیابی دقیق
-
synchronism, synchronization, sync
همگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] هماهنگی دقیق تصویر و صدا
-
چراغهای پاپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← مسیرنمای تقرب دقیق