کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفع دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
elimination disorder
اختلال دفع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هرگونه اختلال در دفع ادرار یا مدفوع که بهطور معمول در کودکان دیده میشود، بیآنکه ناشی از مصرف دارو یا شرایط درمانی خاص باشد
-
disposal facility
تأسیسات دفع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] خاکچال یا زبالهسوز یا تأسیساتی مشابه آن که برای نگهداری یا تخریب پسماند جامد به کار میرود
-
elimination drive
سائق دفع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اصرار و میل شدید به دفع ادرار و مدفوع که عوامل روانشناختی تأثیر قابلملاحظهای در آن دارد
-
disposal 1
دفع 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فعالیتهای مرتبط با مدیریت درازمدت پسماندهای غیرقابلاستفاده و مواد باقیمانده از پردازش آنها
-
elimination
دفع 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] فرایند خروج مواد دارویی از بدن
-
excretion 1
دفع 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] خروج مواد زائد دگرگشتی از یاختهها یا موجودات زنده
-
waste disposal
دفع پسماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فرایند قاعدهمند دورریزی مواد بیمصرف یا ناخواسته
-
slash disposal, brush disposal
دفع دارماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تیمار و جابهجایی دارماندها برای کاهش امکان حریق یا حملۀ آفات یا خطر بیماری
-
marine disposal
دفع دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] دفع مواد بیمصرف حاصل از پردازش پسماندها در دریا
-
land disposal
دفع زمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پخش لجن حاصل از تصفیۀ آب و فاضلاب یا پسماند شهری بر روی زمین یا در درون آن
-
disposable
دفعشدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ویژگی محصولات مصرفی یا وسایل بستهبندیای که پس از یک یا چند بار استفاده دور ریخته میشوند
-
excrete
دفع کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] عمل خروج مواد زائد دگرگشتی از یاخته یا موجودات زنده
-
elimination rate constant
ثابت سرعت دفع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] شاخص سرعت دفع دارو از بدن نسبت به کل داروی واردشده