کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستور گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دستور 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← دستور زبان
-
دستور 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← فرمول
-
prescriptive grammar, normative grammar
دستور تجویزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] دستوری که بهجای توصیف وضعیت واقعی زبان به تجویز صورتهایی میپردازد که صحیح پنداشته میشوند
-
change order, variation order
دستور تغییر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] دستور کتبی تغییر کار به پیمانکار مطابق با مفاد پیشبینیشده در پیمان
-
descriptive grammar
دستور توصیفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] دستوری که منحصراً به توصیف زبان میپردازد
-
case grammar
دستور حالت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] رویکردی زایشی که معنابنیاد است و در آن حالتهای معنایی گروههای اسمی نظیر کنشگر و کنشپذیر از هم متمایز شدهاند
-
generative grammar
دستور زایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] رویکردی صوری و نحوبنیان به زبان که چامسکی آن را مطرح کرده است و اکنون نظریههای گوناگونی را در بر میگیرد
-
grammar
دستور زبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] 1. شاخهای از مطالعات زبانی و زبانشناختی شامل صرفونحو 2. نظامی که براساس آن تکواژها و واژههای زبان برای تشکیل جمله سامان مییابند 3. توصیفی از نظام جملهها و سازههای آن به شکل مجموعهای از قواعد متـ . دستور 1
-
structural grammar
دستور ساختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] 1. رویکردی که به مطالعۀ تکسطحی زبان، مانند روابط دستوری و اجزای زبان، میپردازد 2. دستوری که در این چارچوب تدوین شده است
-
cognitive grammar
دستور شناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نظریهای زبانشناختی که زبان را بخشی از نظام ذهنی و شناختی انسان و وسیلهای برای نمادینسازی مفاهیم در قالب ساختها در نظر میگیرد
-
دستور گشتاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← دستور زایشیـ گشتاری
-
reference grammar
دستور مرجع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] کتاب دستوری که الزاماً هدف آموزشی ندارد بلکه برای مراجعۀ موردی است
-
slow order
دستور تقلیل سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستور کم کردن سرعت در بخشی از خط آهن به دلیل معایب خط یا بستر آن
-
deployment preparation order
دستور تهیۀ استقرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دستوری که مقام صلاحیتدار برای حرکت نیروها یا تدارک و آمادگی نیروها برای حرکت به منطقۀ مورد نظر صادر میکند
-
movement order
دستور جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دستوری که جزئیات فرمان حرکت را در بر دارد و فرمانده آن را صادر میکند