کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درونقلبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
intracardiac
درونقلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ویژگی نوعی دارورسانی که در آن دارو مستقیماً به درون قلب تزریق میشود
-
واژههای مشابه
-
cordate, heart-shaped
قلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل قلب با رأسی تیز در گیاهان
-
intracardiac electrocardiogram
الکتروقلبنگارۀ درونقلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نواری که بر روی آن تغییرات پتانسیل الکتریکی ناشی از فعالیت الکتریکی قلب بهکمک الکترود مستقر در درون قلب ثبت میشود
-
ماساژ قلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← ورزمان قلبی
-
cardiac massage, heart massage
ورزمان قلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فشار دادن مکرر و منظم قلب، چه بهصورت مستقیم در هنگام جراحی و چه از روی قفسۀ صدری، برای تداوم جریان خون یا بازگرداندن آن به حالت طبیعی بعد از ایست قلبی متـ . ماساژ قلبی
-
dextrocardia
راستقلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] اختلالی مادرزاد که در آن قلب در طرف راست بدن قرار میگیرد
-
cardiac arrest
ایست قلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] قطع عمل تلمبهزنی قلب
-
internal-internal trip
سفر درون ـ درون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سفری که هر دو سر آن، یعنی مبدأ یا مقصد، در داخل محدودۀ مشخص باشد متـ . سفر دوسردرون
-
coronary care unit, CCU
بخش مراقبتهای قلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] بخشی حساس در بیمارستان برای درمان و پایش وضعیت بیماران دارای بیماری حاد قلبی
-
acardia
بیقلبی مادرزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] فقدان مادرزاد قلب
-
intraclast
درونآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] قطعهای سنگآهک که براثر فرسایش در درون حوضۀ رسوبی ایجاد و سپس بهصورت رسوب جدید نهشته شده باشد
-
endosteum
دروناُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] غشایی که حفرههای میانی استخوان را میپوشاند
-
endosteal
دروناُستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به دروناُست
-
assimilation
درونانطباق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ تحول شناختی پیاژه، فرایند انضمام اطلاعات در ساختارهای ازپیشموجودِ شناختی، بدون تعدیل آن ساختارها